عادت کردم. عادت کردم که هر سال توی
عادت کردم. عادت کردم که هر سال توی
روز های تکراری خوش بگذرونم. یعنی مثلا اگه سالِ پیش ٨ِ تیر با دوستام بیرون رفته بودم باید ٨ِ تیرِ امسال هم بیرون میرفتم و یه کاری میکردم که بیشتر از سالِ قبل بهم خوش بگذره.
از اون اول با خودم یه حسِ رقابتِ شدید داشتم؛
با گذشته ی خودم مدام توی یه جنگِ تموم نشدنی بودم.وقتی یادم اومد پارسال ، آخرین پنجشنبه ی سال چقدر خوش گذروندم، دفترِ خاطراتم رو توی کوله پشتیم گذاشتم و به دوستم زنگ زدم تا با هم برنامه بریزیم. من باید از گذشته ی خودم می بردم.
من باید برنده می شدم.
#تدی
#deep_feeling
روز های تکراری خوش بگذرونم. یعنی مثلا اگه سالِ پیش ٨ِ تیر با دوستام بیرون رفته بودم باید ٨ِ تیرِ امسال هم بیرون میرفتم و یه کاری میکردم که بیشتر از سالِ قبل بهم خوش بگذره.
از اون اول با خودم یه حسِ رقابتِ شدید داشتم؛
با گذشته ی خودم مدام توی یه جنگِ تموم نشدنی بودم.وقتی یادم اومد پارسال ، آخرین پنجشنبه ی سال چقدر خوش گذروندم، دفترِ خاطراتم رو توی کوله پشتیم گذاشتم و به دوستم زنگ زدم تا با هم برنامه بریزیم. من باید از گذشته ی خودم می بردم.
من باید برنده می شدم.
#تدی
#deep_feeling
۱۰.۱k
۲۲ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.