part⁵
part⁵
از خونه اومدم بیرون و چمدونم و خواستم پله ها ببرم پایین که....
یونگی.من میارمش
ا.ت.نیازی نیس....
تا اومدم ادامه حرفمو بگم چمدون و برداشت و رفت
سوار ماشین شدم و حرکت کردیم سمت خوابگاه
نامجون.بچه ها رسیدیم....کمک ا.ت کنید وسایلشو بیاره
تهیونگ.من هستم
یونگی.منم هستم
ا.ت. نیازی نیستا اخه یه چمدون کوچیکه
وسایلمو از عقب ماشین برداشتم و توی خوابگاه بردم
چهارتا اتاق داشت
جین.خب ترتیب از این قراره
ا.تو یونگی نامجون و کوک جیهوپ و جیمین و تهیونگ و من
ا.ت.پس با یونگی هماتاقیم
یونگی.خب بیا بریم نشونت بدم
ا.ت
از پله ها بالا رفتم و داخل اتاق شدم تم اتاق سفید و خاکستری بود
یونگی.تخت سمت راست مال منه و تخت سمت چپ برای تو
ا.ت.اوکی
یونگی.من میرم پایین کمک خواستی صدام کن
ا.ت.باشه ممنون
از اتاق رفت بیرون و شروع کردم به چیدم وسایلم لباس هامو توی کمد چیدم و روی میز کنار تختم وسایل جانبی شارژر و شمع و چند تا کتاب گذاشتم با خودم تصمیم گرفتم یکم سمت یونگی رو هم تغییر بدم پس تخت هارو بهم چسبوندم و و پرده اتاق رو کنار زدم پنجره و باز کردم منظره شهر و ریسه ها و ادم های مختلف روبه روم بود رو تختی رو از مشکی به ابی تغییر دادم و از سقف یکن برگ اویز کردم روی عسلی تختش شمع و جا عودی گذاشتم و چند تا از کتابهای طنز مورد علاقمم و هم کنارش گذاشتم بنظرم یکم نیاز به تغییر بیشتری داشت....یه ایده زد به سرم اما نمیدونم انجامش بدم ندم چیکار کنم ....انجامش میدم زنگ زدم به میسو
میسو.الو
ا.ت.الو میسو
میسو.هان؟
ا.ت.میتونی یکاری برام بکنی
میسو.بگو
ا.ت.اسپری های رنگ و قوطی های رنگ با قلموهام و میاری
میسو.اوکی تا یه ربع دیگه میام فقط ادرس....
ا.ت.پیامکش میکنم
۱۵مین بعد
ا.ت.روی تخت نشسته بودم که صدای در اتاق به صدا در اومد
ا.ت.بله
تهیونگ.منم
ا.ت.اومدم
تهیونگ.این هارو دوستت اورد
ا.ت
از لای در وسایلو گرفتم
تهیونگ.داری چیکار میکنی
ا.ت.بعدا میفهمی
و سریع در و بستم
قلمو هامو برداشتم و اغشته به رنگ کردمشون و دیوار هارو زنگی کردم از سقف گرفته تا روی کمد هارو رنگی کرم خاکستری دوست داشتم اما یکم این اتاق یکنواخت شده بود بعد رنگ کردنم از دور به شاهکارم نگاه کردم برگشتم که برم پایین خودمو توی اینه قدی دیدم از لپام تا زانوهام رنگی بود رفتم پایین تا بشورمشون
انفالو میکنید
ما اینجا داریم رحمت میکشیم
از خونه اومدم بیرون و چمدونم و خواستم پله ها ببرم پایین که....
یونگی.من میارمش
ا.ت.نیازی نیس....
تا اومدم ادامه حرفمو بگم چمدون و برداشت و رفت
سوار ماشین شدم و حرکت کردیم سمت خوابگاه
نامجون.بچه ها رسیدیم....کمک ا.ت کنید وسایلشو بیاره
تهیونگ.من هستم
یونگی.منم هستم
ا.ت. نیازی نیستا اخه یه چمدون کوچیکه
وسایلمو از عقب ماشین برداشتم و توی خوابگاه بردم
چهارتا اتاق داشت
جین.خب ترتیب از این قراره
ا.تو یونگی نامجون و کوک جیهوپ و جیمین و تهیونگ و من
ا.ت.پس با یونگی هماتاقیم
یونگی.خب بیا بریم نشونت بدم
ا.ت
از پله ها بالا رفتم و داخل اتاق شدم تم اتاق سفید و خاکستری بود
یونگی.تخت سمت راست مال منه و تخت سمت چپ برای تو
ا.ت.اوکی
یونگی.من میرم پایین کمک خواستی صدام کن
ا.ت.باشه ممنون
از اتاق رفت بیرون و شروع کردم به چیدم وسایلم لباس هامو توی کمد چیدم و روی میز کنار تختم وسایل جانبی شارژر و شمع و چند تا کتاب گذاشتم با خودم تصمیم گرفتم یکم سمت یونگی رو هم تغییر بدم پس تخت هارو بهم چسبوندم و و پرده اتاق رو کنار زدم پنجره و باز کردم منظره شهر و ریسه ها و ادم های مختلف روبه روم بود رو تختی رو از مشکی به ابی تغییر دادم و از سقف یکن برگ اویز کردم روی عسلی تختش شمع و جا عودی گذاشتم و چند تا از کتابهای طنز مورد علاقمم و هم کنارش گذاشتم بنظرم یکم نیاز به تغییر بیشتری داشت....یه ایده زد به سرم اما نمیدونم انجامش بدم ندم چیکار کنم ....انجامش میدم زنگ زدم به میسو
میسو.الو
ا.ت.الو میسو
میسو.هان؟
ا.ت.میتونی یکاری برام بکنی
میسو.بگو
ا.ت.اسپری های رنگ و قوطی های رنگ با قلموهام و میاری
میسو.اوکی تا یه ربع دیگه میام فقط ادرس....
ا.ت.پیامکش میکنم
۱۵مین بعد
ا.ت.روی تخت نشسته بودم که صدای در اتاق به صدا در اومد
ا.ت.بله
تهیونگ.منم
ا.ت.اومدم
تهیونگ.این هارو دوستت اورد
ا.ت
از لای در وسایلو گرفتم
تهیونگ.داری چیکار میکنی
ا.ت.بعدا میفهمی
و سریع در و بستم
قلمو هامو برداشتم و اغشته به رنگ کردمشون و دیوار هارو زنگی کردم از سقف گرفته تا روی کمد هارو رنگی کرم خاکستری دوست داشتم اما یکم این اتاق یکنواخت شده بود بعد رنگ کردنم از دور به شاهکارم نگاه کردم برگشتم که برم پایین خودمو توی اینه قدی دیدم از لپام تا زانوهام رنگی بود رفتم پایین تا بشورمشون
انفالو میکنید
ما اینجا داریم رحمت میکشیم
۲.۱k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.