بارها پیش آمده است
بارها پیش آمده است
که آجری از دست یک بنا
کیسه ای سیمان از شانه ی یک کارگر
یا ورقه ای آهنی از قلاب یک جرثقیل
لیز بخورد و پایین بی افتد
بعضی از دردها تا ابد وجود انسان را آزار می دهند
پس به من حق بده آنقدر ترس در وجودم نهفته باشد
که هر وقت آغوش ات می گیرم
از صدای تکان خوردن گوشواره هایت بترسم!
"به من حق بده بیقرارت بشم،
قراره تو رو باز عاشق کنم...
قراره بخندی برای منو،
قراره با یک اخم تو دق کنم..."
که آجری از دست یک بنا
کیسه ای سیمان از شانه ی یک کارگر
یا ورقه ای آهنی از قلاب یک جرثقیل
لیز بخورد و پایین بی افتد
بعضی از دردها تا ابد وجود انسان را آزار می دهند
پس به من حق بده آنقدر ترس در وجودم نهفته باشد
که هر وقت آغوش ات می گیرم
از صدای تکان خوردن گوشواره هایت بترسم!
"به من حق بده بیقرارت بشم،
قراره تو رو باز عاشق کنم...
قراره بخندی برای منو،
قراره با یک اخم تو دق کنم..."
۱.۶k
۱۶ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.