وقتی از پرورشگاه آورده بودت
وقتی از پرورشگاه آورده بودت
پارت ۸
ویو کلارا
صب بیدار شدم
من و کوک اتاق جدا بود
ولی صب با چهره ی کوک از خاب بیدار شدم
با اینکه تعجب کردم ولی سعی کردم خیلی جوم نخورم تا بیدار نشه
آروم از کنارش بلند شدم
رفتم دوش کردم حوله ام.رو بیرون جا گذاشته بودم
آروم در حموم رو باز کردم ببینم خابه یا بیدار
در رو ک باز کردم کوک رو دیدم
ک حوله رو.دستش گرفته و روبه رو در حموم وایساده سریع خودم رو کشیدم کنار و حوله رو از دستش گرفتم و گفتم مرسی
_صب بخیر پرنسس کوچولو
+ صب تو هم بخیر
_ سریع آماده شو بیا پایین صبحونه بخورم بریم لباس اندازت کنیم
+ باشه برو بیرون من الان میام
_ منتظرم
حوله ام رو درو خودم کردم و رفتم بیرون
موهام رو خشک کردم گرجه ای بالا بستم
ی لباس پوشیدم رفتم پایین صبحونه خوردیم و با کوک حرکت کردم رفتیم سمت مزون لباس
لباسم رو طرحش داد خوب بود زیاد هم باز نبود
اندازم رو گرفت
بعد با کوک برگشتیم خونه و برای امشب داشتیم اماده میشدیم
پایان
شرط
بالای ۳۰ تا لایک
۵ تا فالور
پارت ۸
ویو کلارا
صب بیدار شدم
من و کوک اتاق جدا بود
ولی صب با چهره ی کوک از خاب بیدار شدم
با اینکه تعجب کردم ولی سعی کردم خیلی جوم نخورم تا بیدار نشه
آروم از کنارش بلند شدم
رفتم دوش کردم حوله ام.رو بیرون جا گذاشته بودم
آروم در حموم رو باز کردم ببینم خابه یا بیدار
در رو ک باز کردم کوک رو دیدم
ک حوله رو.دستش گرفته و روبه رو در حموم وایساده سریع خودم رو کشیدم کنار و حوله رو از دستش گرفتم و گفتم مرسی
_صب بخیر پرنسس کوچولو
+ صب تو هم بخیر
_ سریع آماده شو بیا پایین صبحونه بخورم بریم لباس اندازت کنیم
+ باشه برو بیرون من الان میام
_ منتظرم
حوله ام رو درو خودم کردم و رفتم بیرون
موهام رو خشک کردم گرجه ای بالا بستم
ی لباس پوشیدم رفتم پایین صبحونه خوردیم و با کوک حرکت کردم رفتیم سمت مزون لباس
لباسم رو طرحش داد خوب بود زیاد هم باز نبود
اندازم رو گرفت
بعد با کوک برگشتیم خونه و برای امشب داشتیم اماده میشدیم
پایان
شرط
بالای ۳۰ تا لایک
۵ تا فالور
۱۳.۸k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.