ای آن که گاه گاه ز من یاد می کنی
ای آن که گاه گاه ز من یاد میکنی
پیوسته شاد زی که دلی شاد میکنی
گفتی: "برو!" ولیک نگفتی کجا رود
این مرغ پرشکسته که آزاد میکنی
پنهان مساز راز غم خویش در سکوت
باری، در آن نگاه، چو فریاد میکنی
ای سیل اشک من! ز چه بنیاد میکنی؟
ای درد عشق او! از چه بیداد میکنی؟
نازکتر از خیال منی، ای نگاه! لیک
با سینه کار دشنهی پولاد میکنی
نقشت ز لوح خاطر سیمین نمیرود
ای آنکه گاه گاه ز من یاد میکنی
#سیمین_بهبهانی
پیوسته شاد زی که دلی شاد میکنی
گفتی: "برو!" ولیک نگفتی کجا رود
این مرغ پرشکسته که آزاد میکنی
پنهان مساز راز غم خویش در سکوت
باری، در آن نگاه، چو فریاد میکنی
ای سیل اشک من! ز چه بنیاد میکنی؟
ای درد عشق او! از چه بیداد میکنی؟
نازکتر از خیال منی، ای نگاه! لیک
با سینه کار دشنهی پولاد میکنی
نقشت ز لوح خاطر سیمین نمیرود
ای آنکه گاه گاه ز من یاد میکنی
#سیمین_بهبهانی
۱.۹k
۰۵ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.