حلالم کن اگر روزی چراغ خانه ات بودم

حلالم کن اگر روزی چراغ خانه ات بودم
حلالم کن اگر روزی می ومیخانه ات بودم

برای درد دل کردن کمی دیراست میدانم
گذر کن از من و عشقم اگردیوانه ات بودم

غمت با من چها کرده خدامیداندو این اشک
گلی پژمرده ام ،روزی گل گلخانه ات بودم

برای با تو بودن از خودم حتی گذر کردم
ببخش ای بی وفا روزی اگر افسانه ات بودم

پریشانم نمیدانی چه حالی بدتر از این که
به موهای پریشانت همیشه شانه ات بودم

شبم تاریک وروزم بدتر از شبهای تاریکم
زمانی هم قدم با تو مثال سایه ات بودم

نشد آسوده از یادت دمی سنگ صبور غم
فراموشم بکن روزی اگرهمسایه ات بودم

#جوادالماسی
دیدگاه ها (۱)

ﺑﮕﺬﺍﺷﺖ ﻗﺪﻡ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﻡ، ﺭﻓﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﻣﺪ ﻣﻦ ﺟﺎﺩﻩ ﺷﺪﻡ ﺭﻫﮕﺬﺭﻡ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻧﯿﺎ...

قصد سفـر کرده‌ای دستِ مـن و دامنت...کاسه ی خون میشود چشمِ من...

گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است لیک دیوانه‌تر از من دل ...

ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنیپیوسته شاد زی که دلی شاد می‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط