مافیای من^
مافیای من^
p 6
ویو ات:
از خواب بیدار شدم هنوز تو همون اتاقه بودم رفتم سمت در تا درو باز کنم اما قفل بود با پام محکم بهش لگد زدم
ات:درو باز کنید من چرا اینجااااامممم!!!!!
آجوما:دخترم آروم باش برو کنار تا درو باز کنم
رفتم کنار
اجوما:چی شده چرا انقدر سر و صدا میکنی؟
ات:آجوما جون😢من میخوام برگردم خونمون😭
یونگی:میخوای برگردی چیکار که دوباره از اون بابای نامردت کتک بخوری؟
ات:(گریه)
اجوما:دخترم گریه نکن بیا بریم تا بهت خوراکی بدم
ات:نمیخواااممم(با گریه)
یونگی:زود باش برو پایین تا نبردمت!!!!
اجوما:یونگی جان انقدر خشن برخورد نکن مگه نمیبینی این دختر حالش خوب نیست!
بیا بیا دخترم بریم پایین
ات:همچنان گریه
با آجوما رفتیم پایین و اون بهم کلی چیزای خوشمزه داد😋 و منم همشو خوردم
کار ها رو به کمک آجوما انجام دادم و داشتم میرفتم تو اتاقم که یهو..............
در خماری بمانید😜
لایک و فالو یادت نره🥰
ببخشید کم بود
p 6
ویو ات:
از خواب بیدار شدم هنوز تو همون اتاقه بودم رفتم سمت در تا درو باز کنم اما قفل بود با پام محکم بهش لگد زدم
ات:درو باز کنید من چرا اینجااااامممم!!!!!
آجوما:دخترم آروم باش برو کنار تا درو باز کنم
رفتم کنار
اجوما:چی شده چرا انقدر سر و صدا میکنی؟
ات:آجوما جون😢من میخوام برگردم خونمون😭
یونگی:میخوای برگردی چیکار که دوباره از اون بابای نامردت کتک بخوری؟
ات:(گریه)
اجوما:دخترم گریه نکن بیا بریم تا بهت خوراکی بدم
ات:نمیخواااممم(با گریه)
یونگی:زود باش برو پایین تا نبردمت!!!!
اجوما:یونگی جان انقدر خشن برخورد نکن مگه نمیبینی این دختر حالش خوب نیست!
بیا بیا دخترم بریم پایین
ات:همچنان گریه
با آجوما رفتیم پایین و اون بهم کلی چیزای خوشمزه داد😋 و منم همشو خوردم
کار ها رو به کمک آجوما انجام دادم و داشتم میرفتم تو اتاقم که یهو..............
در خماری بمانید😜
لایک و فالو یادت نره🥰
ببخشید کم بود
۸.۷k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.