فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت پنجاه و سه
$ خدایی پاستاش خیلی خوشمزس
- اره واقعا
$ راستی چیزی راجب مین جی گیرت اومد؟
- اره یکم اطلاعات به دست اوردم
$ ولش کن زیاد خودت رو درگیرش نکن
- سعی خودم رو میکنم ولی اخه تهیونگ نمیزاره
$ هعی گور بابای تهیونگ
میگم یه دست ps5 نزنیم
- بزنیم
$ میگم تو شماره ی چیز رو داری
- کدوم چیز؟
$ چیز نه نامجون
- شماره ی نامجون رو میخوای چیکار؟(لبخند ملیح)
$ راستش روش کراش زدم
- کنچانا دینگ دینگ دینگ
$ مسخره نکن حالا شمارش رو داری؟
- نه اخه چرا باید شماره ی کسی که اصلا نمیشناسمش رو داشته باشم؟
$ هعی خب گفتم شاید داشته باشی
حالا نمیشه از جونگ کوک بگیریش؟
- بزار برگرده شماره نامجون رو ازش میگیرم
$ مرسی عسیسم
- باشه دیگه مسخره بازی درنیار
$ چشم ددی مغرورم
- همین الان گفتم اسهال بازی نکنی
$ ا/ت
- هوم
$ راستی بهت گفتم؟
- چی رو؟
$ اینکه چند هفته ی پیش تهیونگ بهم زنگ زد؟
- چ.چی ت.ته.تهیونگ؟
$ اره
- برای چی زنگ زد؟
$ راستش یه چند تا سوال راجب به تو پرسید و اینکه رابطت با جونگ کوک چطوره؟
- خب تو چی گفتی؟
$ راستش گفتم که اینقدر هم رو دوس دارید که اگه یک ساعت همو نبینید فشارتون میفته
- بنظرت اون باور کرده؟
$ اره
- از روی چه حسابی این حرف رو میزنی؟
$ چون داشت پشت گوشی از شدت حرص جر میخورد
- راستش من و اون خیلی باهم دعوا کردیم
.........(ماجرا رو خودتون میدونید دیگه)
$ وات ده فاخ
ا/ت یادته اون روز توی مهمونی تهیونگ بهت گفتم اون عاشق یه دختر شده که توی بچگی دیده؟
- اره
$ خب اون دختر خودت بودی خر گاووووووو
- ولی من یادم نمیاد که اون رو دیده باشم
$ وایسا یه عکس از بچگیه تهیونگ نشونت بدم
بیا این پسر رو نمیشناسی؟
- این چرا ولی خوب یادم نیست
$ ببین یکم فکر کن کجا دیدیش
- فکر کنم وسط یه کوچه همین پسر رو دیدم
$ بنظرم دیگه راجبش فکر نکن
با توجه به حرفایی که زدی اون یه عوضی بیش نیست پس خودت رو درگیر نکن
- باشه
من یکم خستم بریم بخوابیم
$ باشه تو برو روی تخت منم الان میام
- اوکی
رفتم داخل تخت لیا
اگر اون طوری که لیا گفت باشه چی
اگر اون پسر همون تهیونگ باشه چی
هوف لعنت به این زندگی که جز گریه چیزی برای من نداشته
$ خب خب بیا برات شمع روشن کنم که زود خوابت ببره
- مرسی
$ بیا بغلم
گور بابای تهیونگ و هرچی دشمنته ایشالله چشاشون از حدقه دربیاد
- ایشالله
$ حالا بخواب
شب بخیر
- شب بخیر
پارت پنجاه و سه
$ خدایی پاستاش خیلی خوشمزس
- اره واقعا
$ راستی چیزی راجب مین جی گیرت اومد؟
- اره یکم اطلاعات به دست اوردم
$ ولش کن زیاد خودت رو درگیرش نکن
- سعی خودم رو میکنم ولی اخه تهیونگ نمیزاره
$ هعی گور بابای تهیونگ
میگم یه دست ps5 نزنیم
- بزنیم
$ میگم تو شماره ی چیز رو داری
- کدوم چیز؟
$ چیز نه نامجون
- شماره ی نامجون رو میخوای چیکار؟(لبخند ملیح)
$ راستش روش کراش زدم
- کنچانا دینگ دینگ دینگ
$ مسخره نکن حالا شمارش رو داری؟
- نه اخه چرا باید شماره ی کسی که اصلا نمیشناسمش رو داشته باشم؟
$ هعی خب گفتم شاید داشته باشی
حالا نمیشه از جونگ کوک بگیریش؟
- بزار برگرده شماره نامجون رو ازش میگیرم
$ مرسی عسیسم
- باشه دیگه مسخره بازی درنیار
$ چشم ددی مغرورم
- همین الان گفتم اسهال بازی نکنی
$ ا/ت
- هوم
$ راستی بهت گفتم؟
- چی رو؟
$ اینکه چند هفته ی پیش تهیونگ بهم زنگ زد؟
- چ.چی ت.ته.تهیونگ؟
$ اره
- برای چی زنگ زد؟
$ راستش یه چند تا سوال راجب به تو پرسید و اینکه رابطت با جونگ کوک چطوره؟
- خب تو چی گفتی؟
$ راستش گفتم که اینقدر هم رو دوس دارید که اگه یک ساعت همو نبینید فشارتون میفته
- بنظرت اون باور کرده؟
$ اره
- از روی چه حسابی این حرف رو میزنی؟
$ چون داشت پشت گوشی از شدت حرص جر میخورد
- راستش من و اون خیلی باهم دعوا کردیم
.........(ماجرا رو خودتون میدونید دیگه)
$ وات ده فاخ
ا/ت یادته اون روز توی مهمونی تهیونگ بهت گفتم اون عاشق یه دختر شده که توی بچگی دیده؟
- اره
$ خب اون دختر خودت بودی خر گاووووووو
- ولی من یادم نمیاد که اون رو دیده باشم
$ وایسا یه عکس از بچگیه تهیونگ نشونت بدم
بیا این پسر رو نمیشناسی؟
- این چرا ولی خوب یادم نیست
$ ببین یکم فکر کن کجا دیدیش
- فکر کنم وسط یه کوچه همین پسر رو دیدم
$ بنظرم دیگه راجبش فکر نکن
با توجه به حرفایی که زدی اون یه عوضی بیش نیست پس خودت رو درگیر نکن
- باشه
من یکم خستم بریم بخوابیم
$ باشه تو برو روی تخت منم الان میام
- اوکی
رفتم داخل تخت لیا
اگر اون طوری که لیا گفت باشه چی
اگر اون پسر همون تهیونگ باشه چی
هوف لعنت به این زندگی که جز گریه چیزی برای من نداشته
$ خب خب بیا برات شمع روشن کنم که زود خوابت ببره
- مرسی
$ بیا بغلم
گور بابای تهیونگ و هرچی دشمنته ایشالله چشاشون از حدقه دربیاد
- ایشالله
$ حالا بخواب
شب بخیر
- شب بخیر
۲.۷k
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.