فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت پنجاه و دو
یعنی چه اتفاقی پیش اومده که تا چند هفته نمیتونه بیاد خونه؟
داشتم به دلیل رفتنش فکر میکردم که در اتاق زده شد
لی: خانم قهوه تون اماده س
- مرسی
لی: تعظیم
- خانم لی
لی: بله خانم
- دیگه از این به بعد همون ا/ت صدام کن
لی: ولی خانم
- نه دیگه همین الان گفتم منو ا/ت صدا کن
لی: باشه ا/ت حالا خوب شد؟
- اره
لی: پس شماهم جانگ می صدام بکنید
- باشه جانگ می (خنده)
جانگ می: (خنده)
چقدر جانگ می دختر خوبیه واقعا باهاش حال میکنم
خب ا/ت جان بسه دیگه زود باش کلی پرونده مونده که بررسی کنی
هعی خدا حوصلم سر رفته
داشتم به زندگی قشنگم فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد
مثل روال همیشه کی میتونه جز یونا باشه؟
- الو
$ سلام پرنسس خوبی
- مگه نگفتم دیگه نگو پرنسسسسسسسسسس
$ باشه دیگه نمیگم حالا جر نخور دو دیقه
- خب بفرمایید
$ امشب رو بیا خونه ی من
- راستش جونگ کوک خونه نیست
$ خب چه بهتر تازه شبم اینجا بخواب دیگه
- باشه حالا چون اینقدر اسرار میکنی قبول میکنم
$ او مای گاد ممنونم مادمازل که امشب این افتخار رو به من میدی
- ....... (خنده)
این دختر بمب شادیه رسما همرو میخندونه
هعی زندگی
ول کن بشین پرونده ها رو جمع و جور کن
داشتم پرونده هارو چک میکردم که اصلا نفهمیدم کی هوا تاریک شد
جانگ می: خانم چیزه ا/ت هوا تاریک شده نمیخوای بری خونه؟
- جدی هوا تاریک شده؟
جانگ می: اره همه رفتن
- باشه منم الان میام
سریع کتم رو ورداشتم و رفتم طبقه ی پایین که اونم کنار در شرکت وایساده بود
با یه سیگار توی دستش اونم توی هوای بارونی(قشنگ سیس مافیایی گرفته)
∆ خسته نباشید خانم کیم
- شماهم همینطور(لبخند مصنوعی)
رفتم و سوار ماشین شدم
- بریم پیتزا فروشی
راننده: چشم خانوم
می خواستم دو تا پیتزا با یه پاستا الفردو بخرم تا خونه ی لیا اونا رو بخوریم
بعد از خرید پیتزا و پاستا رفتیم سمت خونه ی لیا
- سلام
$ سلام ای بابا چرا زحمت کشیدی پرنس...نه چیزه عزیزم
- هعی از دست تو دختر
$ مرسی حالا دم در بده بیا تو
راستی جونگ کوک چرا خونه نیست؟
- نمیدونم بهم نگفت
$ خب حتما کاری داشته حالا بیا ما شام مون رو بخوریم بعدا میشینیم پای غیبت کردن
- اوکی
پارت پنجاه و دو
یعنی چه اتفاقی پیش اومده که تا چند هفته نمیتونه بیاد خونه؟
داشتم به دلیل رفتنش فکر میکردم که در اتاق زده شد
لی: خانم قهوه تون اماده س
- مرسی
لی: تعظیم
- خانم لی
لی: بله خانم
- دیگه از این به بعد همون ا/ت صدام کن
لی: ولی خانم
- نه دیگه همین الان گفتم منو ا/ت صدا کن
لی: باشه ا/ت حالا خوب شد؟
- اره
لی: پس شماهم جانگ می صدام بکنید
- باشه جانگ می (خنده)
جانگ می: (خنده)
چقدر جانگ می دختر خوبیه واقعا باهاش حال میکنم
خب ا/ت جان بسه دیگه زود باش کلی پرونده مونده که بررسی کنی
هعی خدا حوصلم سر رفته
داشتم به زندگی قشنگم فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد
مثل روال همیشه کی میتونه جز یونا باشه؟
- الو
$ سلام پرنسس خوبی
- مگه نگفتم دیگه نگو پرنسسسسسسسسسس
$ باشه دیگه نمیگم حالا جر نخور دو دیقه
- خب بفرمایید
$ امشب رو بیا خونه ی من
- راستش جونگ کوک خونه نیست
$ خب چه بهتر تازه شبم اینجا بخواب دیگه
- باشه حالا چون اینقدر اسرار میکنی قبول میکنم
$ او مای گاد ممنونم مادمازل که امشب این افتخار رو به من میدی
- ....... (خنده)
این دختر بمب شادیه رسما همرو میخندونه
هعی زندگی
ول کن بشین پرونده ها رو جمع و جور کن
داشتم پرونده هارو چک میکردم که اصلا نفهمیدم کی هوا تاریک شد
جانگ می: خانم چیزه ا/ت هوا تاریک شده نمیخوای بری خونه؟
- جدی هوا تاریک شده؟
جانگ می: اره همه رفتن
- باشه منم الان میام
سریع کتم رو ورداشتم و رفتم طبقه ی پایین که اونم کنار در شرکت وایساده بود
با یه سیگار توی دستش اونم توی هوای بارونی(قشنگ سیس مافیایی گرفته)
∆ خسته نباشید خانم کیم
- شماهم همینطور(لبخند مصنوعی)
رفتم و سوار ماشین شدم
- بریم پیتزا فروشی
راننده: چشم خانوم
می خواستم دو تا پیتزا با یه پاستا الفردو بخرم تا خونه ی لیا اونا رو بخوریم
بعد از خرید پیتزا و پاستا رفتیم سمت خونه ی لیا
- سلام
$ سلام ای بابا چرا زحمت کشیدی پرنس...نه چیزه عزیزم
- هعی از دست تو دختر
$ مرسی حالا دم در بده بیا تو
راستی جونگ کوک چرا خونه نیست؟
- نمیدونم بهم نگفت
$ خب حتما کاری داشته حالا بیا ما شام مون رو بخوریم بعدا میشینیم پای غیبت کردن
- اوکی
۵۶۵
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.