اسکویید گیمعلی 👍🏻 ( پارت ۲۴ )
یون سوک : بیاین سمت راست !
۳۸۸ : چرا این کار رو کردی ☹️💔 اگه میمردی چی ؟
یون سوک سرخ شده بود و نمیدونست چی بگه که یه دفعه ۳۸۸ بغلش کرد 🫂
لاریسا : وااااو ! ( شیپ )
املی : ببخشید رمانتیک بازی هاتون رو خراب میکنم ولی .... وقت نداریممممممم 😫
یون سوک : آ...آره 😅
۳۸۸ : خب پس ... من میرم !
و همه رو ۳۸۸ رفت ... آخری !
یون سوک : بزار آخری رو من برم و بعد جشن میگیریم که همه زنده موندن 😊
۳۸۸ : و...ولی !
یون سوک : یعنی به من اعتماد نداری ؟
۳۸۸ : آره ولی ...
یون سوک : پس میرم !
و یون سوک این بار چپ رو انتخاب کرد ...
یون سوک : بچه ها من تو.....
۳۸۸ : نههههههههههههه 😨 یون سوک !
شدو : واااای نه 😟
لاریسا : یون سوککککککککککککککک 😦
لیندا : نهههههههههههههع 😭
کانگ مینا : 😰
جونگ می : وااای 😖
املی : نهههههههههههههههههههههههههههههههههههههه! یون سوک 😥 و دوید و زیر رو نگاه کرد !
یکی از پشت : زود باشین ! وقت نداریم و همه رفتن 🥲
( در خواب گاه )
نامگیو اومد پیش املی ، املی تنها نشسته بود !
نامگیو : املی ...
املی : میدونم تانوس کارم داره !
نامگیو : آره ولی منم ادمم 😌
املی : ؟؟؟
نامگیو : خب راستش من ....
املی : چی ؟
نامگیو : از تو خوشم میاد !
املی چیزی نگفت
نامگیو : خب ... زود باش ... تانوس کارت داره 😏
املی : او...اوکی 👍🏻
و املی رفت .........
ادامه دارد 👍🏻
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.