فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت هشت
ا/ت
صبح از خواب بیدار شدم و یونیفرم مدرسه رو تنم کردم
رفتم طبقه ی پایین و شروع به خوردن صبحونه کردم و بعد سوار ماشین شدم و به سمت مدرسه حرکت کردم
(در همین حین که ا/ت میره مدرسه پدرش به عمارت پدریش میاد)
¥ سلام پدر
× سلام
برای چی اومدی؟
¥ کارم در رابطه با شکرته
× خب بگو میشنوم
¥ وضعیت شرکت وخیمه سهام های شرکت خیلی افت کرده و هیچکس حاظر به خریداری نیست
باید هرچه زودتر یه کاری بکنیم
× با هیئت مدیره تماس بگیر و یه جلسه تشکیل بده
¥ این اتفاق با جلسه حل نمیشه
× خب پس میگی چجوری این مشکل حل میشه
¥ ا/ت باید هرچه زود تر با جئون ازدواج کنه
×چی؟
¥ خاندان جئون قدرت زیادی در سراسر دنیا داره به طوری که حتی اسم جئون کنار هر چیزی باعث بالا رفتن ارزشش میشه حالا فکرش رو بکنید دختر خاندان کیم با پسر و وارث خاندان جئون ازدواج کره سهام شرکت رسما منفجر میشه
× ولی ا/ت هنوز جوونه من این اجازه رو نمیدم
¥ من پدرشم هر کاری که دلم بخواد میتونم انجام بدم پس شما حق دخالت ندارید فقط خواستم بگم که در جریان باشید
× ولی من این اجازه رو هرگز بهت نمیدم اول که سوجین حالا هم که تو
دونه دونه دارید روحیه ی دختر بیچاره رو نابود می کنید
مگر ا/ت چه گناهی کرده(گناه تو خوشگلیته😂)
¥ ا/ت برای من مهم نیست
اگر سوال دیگه ای ندارید من دیگه میرم
ا/ت
من همیشه عادت داشتم یک ساعت قبل از شروع مدرسه همیشه جلوی در باشم
وقتی رسیدم دم در مدرسه در کمال ناباوری
جونگ کوک هم اونجا بود
از ماشین پیاده شدم و رفتم سمتش
برگش سمتم و بهم خیره شدم
- سلام
+ سرش رو تکون داد
همینطور یکدیگر رو انالیز می کردیم که اون سکوت رو شکست
+ مادرم گفت بگم امروز ناهار با خانواده تشریف بیارید خونمون
- چ چی؟
+ همون که شنیدی
اروم نزدیکش شدم دیگه تصمیمم رو گرفته بودم یا میشد یا نمیشد
اروم از پشت دستم رو دور کرمرش حلقه کردم
لرزش بدنش نشون دهنده ی تعجبش بود
دستش رو برای پرت کردن دستام بالا آورد که با بغض گفتم فقط یه دیقه
بعد خیلی آروم دستشو اورد پایین
پارت هشت
ا/ت
صبح از خواب بیدار شدم و یونیفرم مدرسه رو تنم کردم
رفتم طبقه ی پایین و شروع به خوردن صبحونه کردم و بعد سوار ماشین شدم و به سمت مدرسه حرکت کردم
(در همین حین که ا/ت میره مدرسه پدرش به عمارت پدریش میاد)
¥ سلام پدر
× سلام
برای چی اومدی؟
¥ کارم در رابطه با شکرته
× خب بگو میشنوم
¥ وضعیت شرکت وخیمه سهام های شرکت خیلی افت کرده و هیچکس حاظر به خریداری نیست
باید هرچه زودتر یه کاری بکنیم
× با هیئت مدیره تماس بگیر و یه جلسه تشکیل بده
¥ این اتفاق با جلسه حل نمیشه
× خب پس میگی چجوری این مشکل حل میشه
¥ ا/ت باید هرچه زود تر با جئون ازدواج کنه
×چی؟
¥ خاندان جئون قدرت زیادی در سراسر دنیا داره به طوری که حتی اسم جئون کنار هر چیزی باعث بالا رفتن ارزشش میشه حالا فکرش رو بکنید دختر خاندان کیم با پسر و وارث خاندان جئون ازدواج کره سهام شرکت رسما منفجر میشه
× ولی ا/ت هنوز جوونه من این اجازه رو نمیدم
¥ من پدرشم هر کاری که دلم بخواد میتونم انجام بدم پس شما حق دخالت ندارید فقط خواستم بگم که در جریان باشید
× ولی من این اجازه رو هرگز بهت نمیدم اول که سوجین حالا هم که تو
دونه دونه دارید روحیه ی دختر بیچاره رو نابود می کنید
مگر ا/ت چه گناهی کرده(گناه تو خوشگلیته😂)
¥ ا/ت برای من مهم نیست
اگر سوال دیگه ای ندارید من دیگه میرم
ا/ت
من همیشه عادت داشتم یک ساعت قبل از شروع مدرسه همیشه جلوی در باشم
وقتی رسیدم دم در مدرسه در کمال ناباوری
جونگ کوک هم اونجا بود
از ماشین پیاده شدم و رفتم سمتش
برگش سمتم و بهم خیره شدم
- سلام
+ سرش رو تکون داد
همینطور یکدیگر رو انالیز می کردیم که اون سکوت رو شکست
+ مادرم گفت بگم امروز ناهار با خانواده تشریف بیارید خونمون
- چ چی؟
+ همون که شنیدی
اروم نزدیکش شدم دیگه تصمیمم رو گرفته بودم یا میشد یا نمیشد
اروم از پشت دستم رو دور کرمرش حلقه کردم
لرزش بدنش نشون دهنده ی تعجبش بود
دستش رو برای پرت کردن دستام بالا آورد که با بغض گفتم فقط یه دیقه
بعد خیلی آروم دستشو اورد پایین
۳۴۰
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.