چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک..

part 3

ات ویو

نصفه شب از شدت گرما از خواب پریدم..

خیلی گرمم بود و من واقعا از گرما متنفرم بودم‌.

سعی کردم آروم باشم..
ولی یهو کنترلم رو از دست دادم...

جیغ بزرگی کشیدم
که یهو‌جونگکوک با ترس از خواب پرید.

-ات.. خوبی؟

-گرمهههههه

- ترسیدم.. چرا اینجوری جیغ زدی.

- تو میدونی من از گرما متنفرم ، چرا دیگه سوال میکنی

جونگکوک خندید

ات رو داخل بغل کشید..
پتو رو کنار زد

بخاری رو هم کم کرد..

-بهتره؟

-اوم..مرسی

جونگکوک لبخند زد

-حالا بخواب پرنسسم

the end.
دیدگاه ها (۶)

چندشاتی جونگکوک طولانیpart 1-ولی پدر.. چند بار بگم‌ازش خوشم‌...

چندشاتی جونگکوک طولانی،part 2جونگکوک ویوداخل‌کافه نشسته بودم...

چندشاتی جونگکوکpart 2نفس عمیقی کشید و چشماش رو بست و خوابید....

چندشاتی جونگکوکpart 1برف همه جارو پوشونده بود..دختر پشت سر ه...

دوست پسر دمدمی مزاج

دوست پسر دمدمی مزاج

بهترین رقیب منپارت۱ویو اتبا صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط