چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

part 2

نفس عمیقی کشید و چشماش رو بست و خوابید...

جونگکوک ویو

بعد از چند ساعت، سوپ آماده شد، داخل‌کاسه ریختم به همراه یه لیوان آب، قرص مسکن و سرماخوردگی رو برداشتم و به سمت اتاق رفتم..

در رو باز کردم..

طوری که خوابیده بود، عین فرشته ها بود

کنار ات، روی تخت نشست..

-قشنگم.. بلند شو

-کوک... اخ..

-بلند شو قشنگم

ات چشماشو باز کرد..

اول قرص هارو خورد و بعدش سوپ رو..

-مرسی.. خیلی خوشمزه بود..‌

-نوش جونت عزیزم..

کاسه رو برداشت و به سمت آشپزخونه برد و داخل ماشین ظرف شویی گذاشت

به اتاق برگشت..

ات دراز کشید تا بخوابه

جونگکوک پتو رو روی ات کشید و بخاری رو زیاد کرد

بعد کنار ات خوابید
دیدگاه ها (۹)

چندشاتی جونگکوک..part 3ات ویونصفه شب از شدت گرما از خواب پری...

چندشاتی جونگکوک طولانیpart 1-ولی پدر.. چند بار بگم‌ازش خوشم‌...

چندشاتی جونگکوکpart 1برف همه جارو پوشونده بود..دختر پشت سر ه...

چندشاتی جونگکوکpart 3پرستار‌نفس عمیقی کشید و به اون یکی پرست...

دوست پسر دمدمی مزاج

پارت ۳۱ات: تو.... خیلی 😡😨جیمین: من چی 😡ات: هیچی.... ترس.... ...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط