p

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"
'p¹⁴'

کت و کیفش رو برداشت. به سمت در رفت و کفشش رو پوشید. در رو باز کرد و از خونه خارج شد.
به سمت ماشینش رفت. در ماشینش رو باز کرد اما با صدای بوق ماشینی برگشت.
با دیدن ماشین و شخص داخلش تعجب کرد.
آروم به سمت متشین حرکت کرد و شیشه پایین اومد.

"سلام. بشین باهم بریم"

"سلام. ممنونم اما خودم میرم":Alice

"مگه موتورت داخل شرکت نیست؟":kook

"هست اما...":Alice

"فعلا بیا باهم بریم. برگشتی رو خودت بیا":kook

"اما...":Alice

"ازت نپرسیدم که حق اعتراض داشته باشی. گفتم بیا باهم بریم":kook

چشم‌هاشرو روی هم فشار داد. نفس عمیق کشید و سوار ماشین شد.
یا خودش فکر میکرد چطور یه آدم میتونه انقدر یه دنده باشه...
_____
فردا ادامشو میزارم
نمیدونم چرا اما الان ارور میده
دیدگاه ها (۲)

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p¹⁵'"یه کار میخوام انجام بدی. گند بزنی ...

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p¹⁶'"تو مگه خودت اتاق نداری؟":kook"آروم...

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p¹³'"بستنی با چه طعمی دوست داری؟":kook"...

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p¹²'"میگم...":Aliceبه سمت آلیس برگشت."ه...

تک پارتی شوگا(صدای زنگ تلفن)ا.ت : الو ؟شوگا : سلام ا.ت : سلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط