انتقام *ادامه پارت ۱۱*
انتقام *ادامه پارت ۱۱*
پاساژ/:
ات:اوپا
هان و شوگا:بله
هان:عه تو چرا جواب میدی منو گفت
شوگا:من اوپاشم نه تو
هان:چی میگی منم
ات:باش دعوا نکنید با شوگا بودم
شوگا:*رو به هان*😜
هان:🙄
شوگا:حرفت چی بود ات
ات:میگم برامون بستنی بخر
شوگا:چرا من؟
ات:از دوتامونم بزرگتری
شوگا:من غلط بکنم بعدشم هان تازه داماده باید اون بخره
هان:من کی شدم داماد؟
شوگا:دیروز
هان:واقعا پرا خودم خبر ندارم
ات:من ی بستنی خواستم ها!
هان:باش برات میخرم
بعد ۳ ساعت/:
ات:خوش گذشت
شوگا:آره
هان:واقعا خیلی خوب بود مخصوصا اونجایی که هیونگ از ترس قش کرد😂
شوگا:نخند بیشعور
گوشی ات زنگ خورد/:
ات :الوو؟
جونگ:سونبه من خیلی تنهام
ات:خب بیا پیش ما
جونگ :ما ؟
ات:من اوپا هان
جونگ:اوکی کجایید
ات:ما تو ایسگاه**منتظریم
جونگ:اوکی .
تمام/:
*جونگ رسید ولی با ووک اومده بود*
جونگ:هیونگگگگ*هان رو بغل کرد*
هان:اوکی ولم کن *جدا شد*
جونگ:میدونستی چقدر نگران بودم
ووک:بهتری ؟
هان:آره بهتر از همیشه
ووک:خب کجا بریم ؟
ات:به سوی شهر بازی
شو گا:ما که الان از اونجا اومدیم
ان:ایندفعه دونفر هم اضافه شدن بیشتر خوش میگذره
ووک:ایشون رو معرفی نکردی
شوگا:آها من شوگا هستم دوست صمیمیه ات
جونگ:بریممممم
*شهر بازی/:
ات:بریم ترن هوایی؟
جونگ:بریم
ووک:من پایم
هان:من حرفی ندارم
شوگا:....
ترن هوایی/:
شوگا:*جیغ بنفش*چرا تموم نمیشههههههههه؟
ات:تازه داره خوش میگذره
جونگ:چ خوبههه
تموم شد/:
جونگ:دمت گرم ات خیلی خوش گذشت
*بعد دو ساعت رفتن خونه شون *
بعد سه روز/:
اداره/:
هان:خب تموم شد
*یکی اومد تو/:
هیونگ:سلام
هان:تو اینجا چیکار. میکنی؟
هیونگ:اومدم خودمو تحویل بدم
هان:اوکی بیا اینجا
*جونگم زنگ زد به ات که بیاد*
اتاق بازجویی/:
هان:...
^^^^^^^^
اسلاید دوم:استایل هان تو اداره
اسلاید سه:استایل ات تو اداره
اسلاید چهار:اسلایل جونگ تو اداره
اسلاید پنج:استایل ووک تو اداره
اسلاید شیش:استایل شوگا
پاساژ/:
ات:اوپا
هان و شوگا:بله
هان:عه تو چرا جواب میدی منو گفت
شوگا:من اوپاشم نه تو
هان:چی میگی منم
ات:باش دعوا نکنید با شوگا بودم
شوگا:*رو به هان*😜
هان:🙄
شوگا:حرفت چی بود ات
ات:میگم برامون بستنی بخر
شوگا:چرا من؟
ات:از دوتامونم بزرگتری
شوگا:من غلط بکنم بعدشم هان تازه داماده باید اون بخره
هان:من کی شدم داماد؟
شوگا:دیروز
هان:واقعا پرا خودم خبر ندارم
ات:من ی بستنی خواستم ها!
هان:باش برات میخرم
بعد ۳ ساعت/:
ات:خوش گذشت
شوگا:آره
هان:واقعا خیلی خوب بود مخصوصا اونجایی که هیونگ از ترس قش کرد😂
شوگا:نخند بیشعور
گوشی ات زنگ خورد/:
ات :الوو؟
جونگ:سونبه من خیلی تنهام
ات:خب بیا پیش ما
جونگ :ما ؟
ات:من اوپا هان
جونگ:اوکی کجایید
ات:ما تو ایسگاه**منتظریم
جونگ:اوکی .
تمام/:
*جونگ رسید ولی با ووک اومده بود*
جونگ:هیونگگگگ*هان رو بغل کرد*
هان:اوکی ولم کن *جدا شد*
جونگ:میدونستی چقدر نگران بودم
ووک:بهتری ؟
هان:آره بهتر از همیشه
ووک:خب کجا بریم ؟
ات:به سوی شهر بازی
شو گا:ما که الان از اونجا اومدیم
ان:ایندفعه دونفر هم اضافه شدن بیشتر خوش میگذره
ووک:ایشون رو معرفی نکردی
شوگا:آها من شوگا هستم دوست صمیمیه ات
جونگ:بریممممم
*شهر بازی/:
ات:بریم ترن هوایی؟
جونگ:بریم
ووک:من پایم
هان:من حرفی ندارم
شوگا:....
ترن هوایی/:
شوگا:*جیغ بنفش*چرا تموم نمیشههههههههه؟
ات:تازه داره خوش میگذره
جونگ:چ خوبههه
تموم شد/:
جونگ:دمت گرم ات خیلی خوش گذشت
*بعد دو ساعت رفتن خونه شون *
بعد سه روز/:
اداره/:
هان:خب تموم شد
*یکی اومد تو/:
هیونگ:سلام
هان:تو اینجا چیکار. میکنی؟
هیونگ:اومدم خودمو تحویل بدم
هان:اوکی بیا اینجا
*جونگم زنگ زد به ات که بیاد*
اتاق بازجویی/:
هان:...
^^^^^^^^
اسلاید دوم:استایل هان تو اداره
اسلاید سه:استایل ات تو اداره
اسلاید چهار:اسلایل جونگ تو اداره
اسلاید پنج:استایل ووک تو اداره
اسلاید شیش:استایل شوگا
۸.۴k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.