در آغوش شیطان

"در آغوش شیطان"
---

Chapter: 1
Part: 7

کیم ته وون، پدر عمارت، پدر خون‌آشام‌ها. مردی که از قرن‌ها پیش زنده بود. کسی که با تاریکی پیمان بسته بود، نه برای قدرت، بلکه برای جاودانگی.

اون اولین کسی بود که خون رو نوشید. اولین کسی که انسانیت رو کنار گذاشت.
عمارت رو با دست‌های خودش ساخت—سنگ به سنگ، دیوار به دیوار، با طلسم‌هایی که فقط خودش می‌فهمید.

بچه‌هاش رو خودش انتخاب کرد. نه از رحم، بلکه از درد.
هرکدومشون یه زخم بودن، یه نفرین، یه قطعه از گذشته‌ی تاریکش.

کیم ته وون حرف نمی‌زد زیاد. اما وقتی حرف می‌زد، همه ساکت می‌شدن.
چون صدای اون، صدای تاریکی بود.
صدای از ازل.

---
دیدگاه ها (۰)

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 8جونکوک از اول توی اون ...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 9روزالین هیچ‌وقت توی شه...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: ۱ Part: 6می کیونگ همیشه ساکت بو...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: ۱ Part: 5لیلیت سوان همیشه تنها ب...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 12ویو جونکوکرفتم سمت دف...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 10شب بود. عمارت ساکت‌تر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط