پارت(۵)
پارت(۵)
¶اینقدر خنگی که فرار کردی و فکر کردی نمیتونم پیدات کنم
_چی.....ببین فکر کن من اصلا وجود ندارم
¶میخوام ولی دلم برای بدنت تنگ شده
_ولمممم کنننن
¶نچ
_چکار کنم که دست از سرم برداری
¶یک برده دیگه برام پیدا کن
_برده..... باشه
¶خب ۷۲ساعت وقت داری که بردمو بیاری توی همون عمارت قبلی
_باشه
خب چجوری برده پیدا کنم؟اصلا چه فکری کردم پیش خودم که گفتم باشه که یاد دوستم افتادم لیلی اما اون دوستمه نمیتونم بدمش به اون ولی اگر آزادی بخوام تنها راهم همینه پس باید باهاش حرف بزنم
(علامت لیلی#)
#الو سلام ا/تتتتتت
_سلامممممم عزیزم
#دلم برات تنگ شده بوددد کثافتتتتت چرا زنگ نمیزدییی
_هیچی حالا گذشته رو ول کن میگیم من صبح میخوام برم یک عمارت که پارتی توش میای؟
#اممم باشه
_اوکی پس صبح میبینمت
#اوک
_بای
#بای
یکم عذاب وجدان داشتم ولی خب دیگه تنها راهمه
.......
صبح
_آماده ای؟
#آره بریم دختر بترکونیم
_بریم
رفتیم سوار ماشینم شدیم و من راه افتادم به سمت عمارت وقتی رسیدیم اونجا پیاده شدیم در زدیم درو باز کردن دو تایی اومدیم تو
¶خب..خب..خب ببین کی این جاست
#ا/ت این کیه؟
¶میبینیم که برده ی خوشگلمم آوردی
#چی ب...برده
_آره اوردمش حالا دیگه ولم کن
#ا/ت چی میگه
_ببین تو از الان برده ی این آدمی
#اما ا/ت من دوستت بودم چطور تونستی
_برای نجات جون خودم حاضرم همچی رو فدا کنم
¶کار درستی میکنی خدمتکارا ببرینش
خدمتکارا اومدن و دست لیلی رو گرفتن و با گریه بردنش تو را هی میگفت ا/ت کمکم کن
_خب من حالا دیگه آزدام پس بای
¶کجا؟هنوز کارم باهات تموم نشده
_چی من که برده ات رو اوردم
¶ههه ولی تو زنمی
_نیستم
¶هستی
_ولم کن
سریع دویدم به سمت در عمارت کهه.............
.....................
خب بچه ها اینم از این پارت
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط:
لایک:۱۰
کامنت:۱۰
¶اینقدر خنگی که فرار کردی و فکر کردی نمیتونم پیدات کنم
_چی.....ببین فکر کن من اصلا وجود ندارم
¶میخوام ولی دلم برای بدنت تنگ شده
_ولمممم کنننن
¶نچ
_چکار کنم که دست از سرم برداری
¶یک برده دیگه برام پیدا کن
_برده..... باشه
¶خب ۷۲ساعت وقت داری که بردمو بیاری توی همون عمارت قبلی
_باشه
خب چجوری برده پیدا کنم؟اصلا چه فکری کردم پیش خودم که گفتم باشه که یاد دوستم افتادم لیلی اما اون دوستمه نمیتونم بدمش به اون ولی اگر آزادی بخوام تنها راهم همینه پس باید باهاش حرف بزنم
(علامت لیلی#)
#الو سلام ا/تتتتتت
_سلامممممم عزیزم
#دلم برات تنگ شده بوددد کثافتتتتت چرا زنگ نمیزدییی
_هیچی حالا گذشته رو ول کن میگیم من صبح میخوام برم یک عمارت که پارتی توش میای؟
#اممم باشه
_اوکی پس صبح میبینمت
#اوک
_بای
#بای
یکم عذاب وجدان داشتم ولی خب دیگه تنها راهمه
.......
صبح
_آماده ای؟
#آره بریم دختر بترکونیم
_بریم
رفتیم سوار ماشینم شدیم و من راه افتادم به سمت عمارت وقتی رسیدیم اونجا پیاده شدیم در زدیم درو باز کردن دو تایی اومدیم تو
¶خب..خب..خب ببین کی این جاست
#ا/ت این کیه؟
¶میبینیم که برده ی خوشگلمم آوردی
#چی ب...برده
_آره اوردمش حالا دیگه ولم کن
#ا/ت چی میگه
_ببین تو از الان برده ی این آدمی
#اما ا/ت من دوستت بودم چطور تونستی
_برای نجات جون خودم حاضرم همچی رو فدا کنم
¶کار درستی میکنی خدمتکارا ببرینش
خدمتکارا اومدن و دست لیلی رو گرفتن و با گریه بردنش تو را هی میگفت ا/ت کمکم کن
_خب من حالا دیگه آزدام پس بای
¶کجا؟هنوز کارم باهات تموم نشده
_چی من که برده ات رو اوردم
¶ههه ولی تو زنمی
_نیستم
¶هستی
_ولم کن
سریع دویدم به سمت در عمارت کهه.............
.....................
خب بچه ها اینم از این پارت
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط:
لایک:۱۰
کامنت:۱۰
۸.۸k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.