تک پارتی یونگیـــ
اگ گزارش کنی مادرت جندست
Vampire ≠ people
6:00 am
دوباره پامو گذاشتم تو اون مدرسه کوفتی. هرروز ی اتفاق عجیب اینجا میوفتاد. یکی میمرد، یکی بهش تجاو..ز میشد، یکی غش میکرد و یکی بی دلیل بهش شک وارد میشد و دیگه نمیتونست حرف بزنه. همه ی اینا کارع ی نفر بود. متاسفانه فقط منم ک میدونم کارع کیه، ولی نمیتونم بگم. جالبه ولی حتی عاشقشم شدم. مطمئنم ی روزی منم قراره بکشه. اهمیتی نداره، مهم اینه تو دستای اون بمیرم...
اینجا مدرسه ای نبود ک مدیریت داشته باشه، هرکی واسه خودش رییس بود. ولی همشون از ی نفر اطاعت میکردن. مشخص نیس از کی؟ معلومه از همون قاتل بالفطره اطاعت میکنن.
سرجام نشستم و مثل همیشه بدون گفتن کلمه ای درسارو نوشتم. برای زنگ بعد من باید درس میدادم. چون ب پول نیاز داشتم و درسم خوب بود تونستم این اجازه رو داشته باشم ک ریاضی تدریس کنم. متاسفانه تمام شاگردامم برده های همون دیوونه بودن.
+سلام بچه ها. صفحه .... کتاب ریاضی تون و باز کنین...
مشغول توضیح دادن بودم ک دستشو بالا برد.
+بفرمایید
_اگ پول میخای نیازی نیست ب کسایی ک اصن براشون اهمیت نداری درس بدی. میتونی بیای خونم با دو س شب حقوق شیش ماهتو ازم بگیری*خنده
همه:*خنده
واقعا دیگه تحمل موندن سره کلاس و نداشتم. بدون هیچ حرفی آروم از کلاس بیرون رفتم. ی کلاس خالی پیدا کردم
و ی گوشه نشستم، سرمو رو پاهام گذاشتم و شروع کردم ب هق هق کردن...
مگه چیکارشون کردم ک انقد مورد اذیتشون قرار میگیرم؟!
تو فکر بودم ک نفهمیدم کی خوابم برد...
3:06 am
شت اینجا خوابم برده بود. گوشیمو نگاه کردم، وقتی با ساعت رو به رو شدم خشکم زد. مشکلی ندارم ک اینجا خوابم برده، فقط ب شدت از این ساعت میترسم...
چراغای کلاس و روش...
+*جیغ
_چته روانی
+چجوری اومدی دره کلاس قفل بود
_هوففف خیلی خنگی
_من از اول اینجا بودم
میدونستم اگ چونه بزنم همینجا میکشتم. هیچی نگفتم و سمت در رفتم. شت در قفله....
+درو قفل کردی؟
_من؟! ن؟! *تمسخر
+میخای بزاری همینجوری بمونه؟!
_کاری از دستم برمیاد؟
+ندونم بازی درنیار. تو خودت بهم گفتی خوناشامی. خوناشاماعم همه کار میتونن بکنن. بیا درو باز کن دیگه
از جاش پاشد سمتم اومد
_اگ درو باز کنم، در ازاش برام چیکار میکنی؟
+باید چیکار کنم س نصفه شبی؟
_دارم ذهنتو میخونم. *تو صورتش خم شد*
_تو خوب میدونی چی ازت میخام...
+میخای بکشیم؟ یا لالم کنی؟ شایدم میخای بهم تجاو..ز کنی مگه ن؟
_تجاو..ز؟! مگه عاشقم نیستی؟ مگه منتظر نیستی ببوسمت؟
+میخای مخالفت کنم تا بکشیم؟
_چرا باید بکشمت؟ چرا انقد ازم میترسی؟
_بیا از امشب استفاده کنیم. دوباره امشب بهمون برنمیگرده. چرا نمیخوای ی شب خاطره انگیز برای جفتمون بسازی؟
_صدای بارون و میشنوی؟ همه چیز باهم هماهنگ شدن ک امشب و همیشه ب یاد داشته باشی. خودت شروعش کن...
+میشه فقط بزاری برم و بیخیال شی؟
_*محکم چسبوندتش ب دیوار
_مثل اینکه دوست نداری مهربون باشم. تو ب یونگیه بی رحم عادت کردی. مگه ن بیبی گرل؟ *سرشو بد تو گردنه اته کیونی
+مطمئنی میخای با ی آدمه بی خاصیت شبه ب این قشنگیتو خراب کنی؟
_*محکم بوسیدتش
_خونت... خونت خیلی خیلی خوش طعمه... حیف اونقدری دوست دارم ک نمیتونم گردنت و زخمی کنم...
+*گریه* تو فقط ب خون نیاز داری وگرنه اصلا از وجودم با خبرم نبودی
_اههه انقد حرف نزن ات. دیگه چجوری بهت ثابت کنم دوست دارم
+*حرفی نزدم. مطمئنم فقط برای اینکه ب خون نیاز داره همچین کارایی میکنه
*وسط کار😐
+برام...مهم نیست...ک اهمیتی...برات ندارم...همیشه...یادت بمونه...تا آخر عمرم...بهت علاقه دارم
_امیدوارم حرفات از سر لذت نباشه:))))
پایانننن
ب خداا بعدی نداره تکپارتیه😐💔
ب کیم ک ب نوشتمـــ
میشه دوسش داشته باشینش و لایکش کنین؟ نکردینم ب تخمم...
Vampire ≠ people
6:00 am
دوباره پامو گذاشتم تو اون مدرسه کوفتی. هرروز ی اتفاق عجیب اینجا میوفتاد. یکی میمرد، یکی بهش تجاو..ز میشد، یکی غش میکرد و یکی بی دلیل بهش شک وارد میشد و دیگه نمیتونست حرف بزنه. همه ی اینا کارع ی نفر بود. متاسفانه فقط منم ک میدونم کارع کیه، ولی نمیتونم بگم. جالبه ولی حتی عاشقشم شدم. مطمئنم ی روزی منم قراره بکشه. اهمیتی نداره، مهم اینه تو دستای اون بمیرم...
اینجا مدرسه ای نبود ک مدیریت داشته باشه، هرکی واسه خودش رییس بود. ولی همشون از ی نفر اطاعت میکردن. مشخص نیس از کی؟ معلومه از همون قاتل بالفطره اطاعت میکنن.
سرجام نشستم و مثل همیشه بدون گفتن کلمه ای درسارو نوشتم. برای زنگ بعد من باید درس میدادم. چون ب پول نیاز داشتم و درسم خوب بود تونستم این اجازه رو داشته باشم ک ریاضی تدریس کنم. متاسفانه تمام شاگردامم برده های همون دیوونه بودن.
+سلام بچه ها. صفحه .... کتاب ریاضی تون و باز کنین...
مشغول توضیح دادن بودم ک دستشو بالا برد.
+بفرمایید
_اگ پول میخای نیازی نیست ب کسایی ک اصن براشون اهمیت نداری درس بدی. میتونی بیای خونم با دو س شب حقوق شیش ماهتو ازم بگیری*خنده
همه:*خنده
واقعا دیگه تحمل موندن سره کلاس و نداشتم. بدون هیچ حرفی آروم از کلاس بیرون رفتم. ی کلاس خالی پیدا کردم
و ی گوشه نشستم، سرمو رو پاهام گذاشتم و شروع کردم ب هق هق کردن...
مگه چیکارشون کردم ک انقد مورد اذیتشون قرار میگیرم؟!
تو فکر بودم ک نفهمیدم کی خوابم برد...
3:06 am
شت اینجا خوابم برده بود. گوشیمو نگاه کردم، وقتی با ساعت رو به رو شدم خشکم زد. مشکلی ندارم ک اینجا خوابم برده، فقط ب شدت از این ساعت میترسم...
چراغای کلاس و روش...
+*جیغ
_چته روانی
+چجوری اومدی دره کلاس قفل بود
_هوففف خیلی خنگی
_من از اول اینجا بودم
میدونستم اگ چونه بزنم همینجا میکشتم. هیچی نگفتم و سمت در رفتم. شت در قفله....
+درو قفل کردی؟
_من؟! ن؟! *تمسخر
+میخای بزاری همینجوری بمونه؟!
_کاری از دستم برمیاد؟
+ندونم بازی درنیار. تو خودت بهم گفتی خوناشامی. خوناشاماعم همه کار میتونن بکنن. بیا درو باز کن دیگه
از جاش پاشد سمتم اومد
_اگ درو باز کنم، در ازاش برام چیکار میکنی؟
+باید چیکار کنم س نصفه شبی؟
_دارم ذهنتو میخونم. *تو صورتش خم شد*
_تو خوب میدونی چی ازت میخام...
+میخای بکشیم؟ یا لالم کنی؟ شایدم میخای بهم تجاو..ز کنی مگه ن؟
_تجاو..ز؟! مگه عاشقم نیستی؟ مگه منتظر نیستی ببوسمت؟
+میخای مخالفت کنم تا بکشیم؟
_چرا باید بکشمت؟ چرا انقد ازم میترسی؟
_بیا از امشب استفاده کنیم. دوباره امشب بهمون برنمیگرده. چرا نمیخوای ی شب خاطره انگیز برای جفتمون بسازی؟
_صدای بارون و میشنوی؟ همه چیز باهم هماهنگ شدن ک امشب و همیشه ب یاد داشته باشی. خودت شروعش کن...
+میشه فقط بزاری برم و بیخیال شی؟
_*محکم چسبوندتش ب دیوار
_مثل اینکه دوست نداری مهربون باشم. تو ب یونگیه بی رحم عادت کردی. مگه ن بیبی گرل؟ *سرشو بد تو گردنه اته کیونی
+مطمئنی میخای با ی آدمه بی خاصیت شبه ب این قشنگیتو خراب کنی؟
_*محکم بوسیدتش
_خونت... خونت خیلی خیلی خوش طعمه... حیف اونقدری دوست دارم ک نمیتونم گردنت و زخمی کنم...
+*گریه* تو فقط ب خون نیاز داری وگرنه اصلا از وجودم با خبرم نبودی
_اههه انقد حرف نزن ات. دیگه چجوری بهت ثابت کنم دوست دارم
+*حرفی نزدم. مطمئنم فقط برای اینکه ب خون نیاز داره همچین کارایی میکنه
*وسط کار😐
+برام...مهم نیست...ک اهمیتی...برات ندارم...همیشه...یادت بمونه...تا آخر عمرم...بهت علاقه دارم
_امیدوارم حرفات از سر لذت نباشه:))))
پایانننن
ب خداا بعدی نداره تکپارتیه😐💔
ب کیم ک ب نوشتمـــ
میشه دوسش داشته باشینش و لایکش کنین؟ نکردینم ب تخمم...
۳۵.۳k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.