⛓️ love with violence 🥀 p⁵ ⛓️ عشق همراه با خشونت 🥀 پارت ۵
از زبان بکهیون
تو کوچه داشتیم راه میرفتیم که یهو دیدم
ا/ت بیهوش شد برگشتم که نگاه کنم که یهو
خودمم بیهوش شدم
چند ساعت بعد
از زبان تهیونگ
~دختره کجاست
£تو انبار قربان
~باشه تو برو خودم میرم
£چشم قربان
رفتم انبار رو صورتش ماسک بود
~با شلاق حسابتو برسم یا همون اول خلاصت کنم
دیدم جواب نداد
~هوی با توام....... هوی
خسته شدم ماسک رو از صورتش برداشتم
اون اون... زن ب...بیرحم فکر کنم بود
~چان وووو (با داد)
£ بله قربان
~ اینکه دوست دخترم نیست درسته شبیه هست
ولی اون نیست
£ معذرت میخوام قربان
~همین؟ هه خفه شو گمشو از این جا برو بیرون اخراجی
از زبان ا/ت
صدا هایی تو گوشم میپیچید بیدا شدم
به صندلی بسته شده بودم که یهو خشونت
شب رو دیدم
+ م.. من.. اینجا چیکار میکنم ؟ من کجام؟ بکهیون کجاست؟
اومد جلو دست و پامو باز کرد
~ ببخشید من قرار بود یکی دیگرو گروگان بگیرم
+منظورت چیه
~دوست دخترم بهم خیانت کرد میخواستم حسابشو برسم
+دلیلت واقعا مسخره است
~میخوای باور کن میخوای نکن
دست هامو گذاشتم رو آرنجش
+ بکهیون... بکهیون اون کجاست؟
~بکهیون کیه من آونو نمیشناسم یعنی چی برو از زیر دستات بپرس
~دوس پسرته
+چرا هر پسری دورو ورم میبینی میگی دوست پسرمه اون برادرمه
~من نمیدونم اون کجاست
+خب احمق برو از کسایی که منو دزدیدن بپرس(با بغض)
~اونو همین الان اخراجش کردم
+اوفففف خب بهش زنگ بزن
~ باشه یه لحظه
+اوفف 🥺🥺
~گوشیش خاموشه
+ماشین داری دیگه خب میریم محل حادثه
~باشه بریم
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
توراه داشتم فقط گریه میکردم
~گریه نکن فعلا که از حال اون مطمئن نیستی
+اون برادرم عه اوسکل واسه اینکه حالشو نمیدونم ناراحتم
بعد 30 مین دیگه رسیدیم اونجا پره پلیس بود
جیمین اونجا بود میخواستم پاشم برم که تهیونگ
دستمو گرفت
~دیوانه شدی احمق اونجا پره پلیسه
+برام مهم نیست (با گریه)
~بشین بالا لج نکن
منو به زور نشوند تو ماشین
~بشین بریم فردا میریم میگردیم کجاست
تو راه بودیم که پرسید
~اسم واقعیت چیه
....ادامه دارد......
نویسنده: پارک رُزا
کامنت ۳۰ . لایک ۳۰
تو کوچه داشتیم راه میرفتیم که یهو دیدم
ا/ت بیهوش شد برگشتم که نگاه کنم که یهو
خودمم بیهوش شدم
چند ساعت بعد
از زبان تهیونگ
~دختره کجاست
£تو انبار قربان
~باشه تو برو خودم میرم
£چشم قربان
رفتم انبار رو صورتش ماسک بود
~با شلاق حسابتو برسم یا همون اول خلاصت کنم
دیدم جواب نداد
~هوی با توام....... هوی
خسته شدم ماسک رو از صورتش برداشتم
اون اون... زن ب...بیرحم فکر کنم بود
~چان وووو (با داد)
£ بله قربان
~ اینکه دوست دخترم نیست درسته شبیه هست
ولی اون نیست
£ معذرت میخوام قربان
~همین؟ هه خفه شو گمشو از این جا برو بیرون اخراجی
از زبان ا/ت
صدا هایی تو گوشم میپیچید بیدا شدم
به صندلی بسته شده بودم که یهو خشونت
شب رو دیدم
+ م.. من.. اینجا چیکار میکنم ؟ من کجام؟ بکهیون کجاست؟
اومد جلو دست و پامو باز کرد
~ ببخشید من قرار بود یکی دیگرو گروگان بگیرم
+منظورت چیه
~دوست دخترم بهم خیانت کرد میخواستم حسابشو برسم
+دلیلت واقعا مسخره است
~میخوای باور کن میخوای نکن
دست هامو گذاشتم رو آرنجش
+ بکهیون... بکهیون اون کجاست؟
~بکهیون کیه من آونو نمیشناسم یعنی چی برو از زیر دستات بپرس
~دوس پسرته
+چرا هر پسری دورو ورم میبینی میگی دوست پسرمه اون برادرمه
~من نمیدونم اون کجاست
+خب احمق برو از کسایی که منو دزدیدن بپرس(با بغض)
~اونو همین الان اخراجش کردم
+اوفففف خب بهش زنگ بزن
~ باشه یه لحظه
+اوفف 🥺🥺
~گوشیش خاموشه
+ماشین داری دیگه خب میریم محل حادثه
~باشه بریم
سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
توراه داشتم فقط گریه میکردم
~گریه نکن فعلا که از حال اون مطمئن نیستی
+اون برادرم عه اوسکل واسه اینکه حالشو نمیدونم ناراحتم
بعد 30 مین دیگه رسیدیم اونجا پره پلیس بود
جیمین اونجا بود میخواستم پاشم برم که تهیونگ
دستمو گرفت
~دیوانه شدی احمق اونجا پره پلیسه
+برام مهم نیست (با گریه)
~بشین بالا لج نکن
منو به زور نشوند تو ماشین
~بشین بریم فردا میریم میگردیم کجاست
تو راه بودیم که پرسید
~اسم واقعیت چیه
....ادامه دارد......
نویسنده: پارک رُزا
کامنت ۳۰ . لایک ۳۰
۱۵.۶k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.