فیک ستار من پارت

فیک ستار من( پارت۶)
*جیمین داشت داخل کیفشو میگشت که یه چیزی رو پشت سرش حس کرد پشتشو نگاه کرد دید چیزی نیست دباره برگشت داخل کیفشو گشت تا شارژو پیدا کنه که یهو یکی دستشو گرفت*
جیمین: جیغغغغ
جنگکوک: میخنده: داداش فک نمیکردم ترسو باشی
جیمین: خفه شووو روانیییی احمققق تولههههه سگگگگگگگگگ هرزهههههه اه
تهیونگ: جنگکوک احمقی داداش قلبش درد میگیره مرض داری
جنگکوک: ببخشید
جیمین *رفت بیرون از چادر*
جیمین: نفس عمیق: اه من چیکار کنم اه من از دست اون دوتا شل مغز چی کارررر کنمممم اه اینجا کجاست مارو اوردن دهن مدیر رو
*یهو یکی از پشت زد به شونه جیمین جیمین روشو اون ور کرد دید مدیره*
مدیر: داشتین میگفتی
جیمین: داشتم میگفتم اره واییییی چه هواییییی دستتون طلا هوا عالی اینجا
ممنونم
مدیر:*چشماشو چرخوند* بروو گمشوو
زد به باسن جیمین جیمین هم بدو بدو رفت که وقتی داشت میرفت........
بلخره گذاشتمممم
بد شدد نههه
حمایت یادتت نره
دیدگاه ها (۴)

فیک ستاره من(پارت7)وقتی داشت بدو بدو میرفت خورد به ا. ت و ا...

چند تا پارت بزارمم براتون؟؟

میرم فیکووو بزارممممم

حمایتلوتمنننن زلاددد شدلههههههه ملسیییی عشقاییی مننننن عاشقت...

پوستر جدید فیک عشق سه نفره

سولا (خواب‌آلود، با لبخند): "صبح بخیر داداش... وای چقدر خوب ...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۴۰تهیونگ دندان هایش روی هم ساییده ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط