نوشتن از هر تکهی ادبیات در این روزگار نکبتزدهی مرگاند

نوشتن از هر تکه‌ی ادبیات در این روزگار نکبت‌زده‌ی مرگ‌اندودِ پُر وقاحت فرصتی‌ست برای تنفس. اکتبر صدمین سالِ تولد هرکول پوآروست. اولین رمانی که آگاتا کریستی با این شخصیت نوشت صد سال پیش منتشر شد، هرچند چهار سال پیش‌تر رمان درخشان «ماجرای اسرارآمیز در استایلز» را نوشته بود. اولین رمانی که درش کارآگاهِ ضدسنت‌اش می‌بینیم. بلژیکی چاقِ مغرور و خوش‌مشربی که کاتولیکی‌ست خداترس. او یک خردگرای تمام‌عیار است، رئالیستی که شر را در کُنهِ وجود انسان می‌جوید و کارآگاهانی چون هلمز را دست می‌اندازد که با ذره‌بین دنبال حقیقت‌اند. پوآرو به جنایت به عنوان امری پیچیده می‌نگرد که ریشه در تاریخ و رفتارهای گاه آیینی دارد. او گناهان کبیره را می‌شناسد و می‌کوشد ریشه‌های گناه را بیابد و روایت کند. بدن نازیبای او و نوع زنده‌گی خاص‌اش تمام وجود او را به ذهن تبدیل کرده. ذهنی که براساس تناقض‌های سرشت انسان سنتی قرن نوزده و انسان مدرن‌شده‌ی نیمه‌ی اول قرن بیستم جنایت را کشف می‌کند. پوآرو آرمان‌گراست و یکه. تنها. هرچند هستینگز و سربازرس جپ به او یاری می‌رسانند اما در نهایت اوست که در گردهمایی‌های نمادین پایان اکثر رمان‌ها نسبت همه را با جنایتِ رخ‌داده روایت می‌کند. او به نقش خود در باب جنایت و کشف آن به شکل یک شهسوار می‌نگرد که باید بر آن فایق آید. در نخستین رمان او یک مهاجر گریخته از جنگ است و در آخرین رمان‌اش «پرده» مردی به‌شدت بیمار که باز به خانه‌ی استایلز بازمی‌گردد. این رمان کریستی یک شاه‌کار است برای تمام ادوار. مرد مریض که روی ویلچر است باید تکلیف یک جنایت‌ساز رذل را خودش روشن کند و خودش پایان را رقم بزند. پوآرو در حدود سی رمان آگاتا کریستی حضور دارد که از قضا برخی از مشهورترین‌ها هم هستند. بی‌شک رمان «قتل در قطار سریع‌السیر شرق» هم به خاطر شکل جنایت و کشف، هم مکان، هم اقتباس‌های درخشان سینمایی شناخته‌شده‌ترین کار اوست. کریستی موفق شد یک ذهن هول‌ناک را شناسای شر کند، ذهنی که خود نیز به خوبی به قواعد شر آگاه است. بازی دیوید سوشی نیز در سریال هفتاد قسمتی مشهوری که از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۳ ساخته و پخش شد این قهرمانِ خردگرا را بیش‌تر نمادین کرد. مردی که استدلال می‌کرد و تلاش تا رخ‌داد را کشف کند. او فقط در رمان پرده دست به «داوری» و عمل می‌زند و خود شری می‌شود علیه شری دیگر. پوآرو مصداق همان انسانی‌ست با گذشته‌ای نامعلوم که از قلب اروپای جنگ‌زده می‌آید تا در جهان آنگلوساکسون قواعد جنایت را با دانش و باورهای کاتولیک‌اش کشف کند. او ایمان‌اش را از دست نداده هرچند باور دارد گریزی از گناه نیست.
دیدگاه ها (۱۱)

دارم از غصه می‌میرم... این عکس را احمد ابوالفتحی منتشر کرده ...

قاب‌های زخم... دایان فیتزموریس در بیمارستانِ اُکلند این عکس ...

جان لوکاره برای چند نسل از ما چیزی بیش از یک نویسنده بود. دا...

بازگشتِ یک شاه‌کار به بازار کتابِ ایران. رمانی که به زعمِ من...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط