قابهای زخم دایان فیتزموریس در بیمارستان اکلند این ع

قاب‌های زخم... دایان فیتزموریس در بیمارستانِ اُکلند این عکس را ثبت کرد. و البته مجموعه‌ای را با محوریت «صالح رحیم». نوجوانِ عراقی که در سال ۲۰۰۴ حین بازی اطراف خانه‌شان به غلط یک مین یا بمبی عمل‌نکرده را برمی‌دارد و بعد انفجار. برادرش در جا بی‌جان می‌شود و خودش به آستانه‌ی مرگ می‌رود. با تلاش‌های پدر و بنیادهای خیریه او را برای انواع عمل‌ها از جمله عمل قلب به آمریکا می‌فرستند و فیتزموریس طی هفته‌ها از او، پدرش و زخم‌های‌اش عکاسی می‌کند که نتیجه‌اش می‌شود یک مجموعه‌ی روایی و البته حایزه‌ی پولیتزر را برای عکاس جوان‌اش همراه می‌آورد. صالح یک چشم و یک دست‌اش را از دست می‌دهد اما مرگ را شکست می‌دهد. این قاب به زعمِ من از بهترین قاب‌های عکاس از صالح است با حضورِ دستِ پدرش رحیم. نشانه‌های انفجار و از آن مهم‌تر درد در چشم سوژه کاملن مشهود است و دسن پدر به آرامی تلاش می‌کند از این تابلوی رنج و زخم محافظت کند. به گمان‌ام جیمز الکینز است که می‌‌نویسد درباره‌ی زخم در عکس و می‌گوید عکاسی مخاطب را مقابل تصویرهایی قرار می‌دهد که نمی‌خواهند ببینند، دوست دارند از یاد ببرندَش اما وقتی مقابل‌اش قرار می‌گیرند در عینِ این‌که نسبت به آن دافعه دارند اما مسحورش هم می‌شوند ( نقل به مضمون). به گمان‌ام تصویرِ زخم‌خورده‌ی جنگ آن هم از نوع نوجوان‌اش دقیقن همین وضعیت را برای مخاطب می‌سازد. کادری که نیمی از صورت را در بر گرفته به خوبی اشاره دارد به غیابی که احتمالن ناشی از زخم‌هایی عمیق‌تر است. زخم، پسر و پدر یک رابطه‌ی باستانی دارند. همان‌طور که دست، چشم و نوازش. این مثلث چرخان مدام پدر و پسر را کنار، مقابل یا حتا دور از هم قرار می‌دهد. بدنی که بدنِ دیگر را ساخته ارتباط مستقیمی می‌یابد با ارتباطی کهن. شمایلی که در آن زخم‌ها نشانه‌های تاریخ‌اند و متصل می‌شوند به تبارشناسی‌ای بسیار دور و دراز. دستِ پدر نیمه‌ی صورت پسر را چون قابی در بر گرفته. انگار با فشاری کوچک تلاش می‌کند چشمِ پسر را باز نگه دارد. چشمی که بیش‌تر از آن‌که شاهد باشد در حالِ مشاهده‌شدن است. به جای قضاوت در حال قضاوت‌شدن است و همه‌گان می‌کوشند این رنج را زیرچشمی دید بزنند. چه تصویر زخم و رنجِ برآمده از آن مطلوب نیست. دافعه دارد و باید از آن گریخت. ترکیبِ پسرِ مجروح و دست پدر که از جایی ناپیدا وارد قاب شده ما را به تاریخِ هنر ارجاع می‌دهد. به تسلسل پدرانه‌گی و پسربودن. و برای همین است که دست پدر برای مخاطب معنا می‌سازد. پسر و نگاهِ بی‌خون‌اش را در خود گرفته و ما را ناچار می‌کند این وضعیت را تماشا کنیم. تماشای تنهایی پدر و پسر
دیدگاه ها (۲۵)

دو روز پیش سالروز شهادت شما بود. حسین آقای قجه‌ای. توی تقویم...

قابی استادانه از آلفرد یعقوب‌زاده. تصویری از شیخ صادق خلخالی...

دارم از غصه می‌میرم... این عکس را احمد ابوالفتحی منتشر کرده ...

نوشتن از هر تکه‌ی ادبیات در این روزگار نکبت‌زده‌ی مرگ‌اندودِ...

عاشقانه های شبنم

رها🍂 من گمان می کنم که هر کسی در ته دلش یک باغی دارد که پناه...

#داستان_شبشبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط