مافیایجذابمن

#مافیای_جذاب_من
part²
کوک ویو:
و رفتم پایین، که دیدم الکس رو مبل نشسته و داره پرونده هارو چک میکنه
کوک: روالی؟
الکس: اره تو روالی
کوک: هوم، خدمتکار پیدا کردی؟
الکس: نه هنوز کسی تماس نگرفته، تا شب یکاریش میکنم
کوک: اوکی، امشب بچه ها میان عمارت؟
الکس:هنوز بهشون نگفتم زنگ میزنم بهشون بعد بهت اطلاع میدم
کوک: اوکی
کتمو برداشتمو هردوتامون از عمارت اومدیم بیرون و به سمته شرکت حرکت کردیم...

ا. ت ویو: کم کم چشمامو باز کردم، وای تو وان خوابم برد، اَهه پاشدم دوشمو گرفتمو اومدم بیرون. یه تاپ با یه شروالک کوتاه تا رونام پوشیدم و رفتم سمت اشپزخونه، یه نودل درست کردم و شروع به خوردن کردم که برگه یه استخدامی رو یادم اومد، بعده نودلم گوشیمو اوردمو به شماریه روی عکس تماس گرفتم
...: بفرمایید؟!
ا. ت: امم ببخشید من برایه اعلامیه کار مظاهم شدم
...: برایه کار تماس گرفتین؟
ا. ت: بله
...: اوکی، لطفا ساعت شیش اینجا باشین
ا. ت: چشم حتما، خدانگهدار
...: خدافس
ا. ت: گوشیمو گذاشتم کنارو بدنم هنوزم کوفته بود، تصمیم گرفتم بخوابم شاید بهتر بشم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♡حمایت یادت نره♡
ܩࡅ݅ߺܠߊ ܠߊ‌ࡅ࡙ܭ/ܦ̇ߊ‌ܠࡐ‌ ܭࡅ߭ܨ ܟܿܝ‌ܥ̇‌‌ࡐ‌ࡐ߳ ܢ̣ܢܚ݅ܩ:)
فردا یا عصر اگه تونستم پارت بعدو اپ میکنم
امیدوارم خشتون بیاد، در ادامه جالب تر میشه:)
دیدگاه ها (۱۶)

#مافیای_جذاب_منpart⁴...: اگه فضولی نیست..میتونم بدونم چرا می...

#مافیای_جذاب_منpart⁶اجوما: اره پسرم اومدکوک: اوکی، فلااجوما:...

#مافیایه_جذاب_منpart¹ا. ت ویو: مثله همیشه ساعت۸ صبح بلند شدم...

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

قلب یخیپارت ۷از زبان جونگ کوک:نمیخواستم دوباره بکارت یکی دیگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط