فصل

فصل۲
P2🥲🫂💕
ا.ت«رفتم اتاقمون و وسایلمون رو جمع کردم و گذاشتم تو ساک......بعد رفتم اتاق بورام
بورام«اوما چیکار میکنی؟
ا.ت«دارم وسایلمون رو جمع میکنم
بورام«کجا میریم مگه؟
ا.ت«میریم کره
بورام«هورااااا میریم سفر
ا.ت«لبخندی به کیوتیش زدم....شبیه کوک بود یه جورایی....کوک ای کاش تو به جای جیهون بودی....ذوق کردن بورام رو می‌دیدی.....اگه بفهمی واکنشش چیه....قطرهه اشکی از صورتم افتاد....سریع پاکش کردم.....خدارو شکر بورام متوجه نشده بود
جیهون«فردا برمیگردیم کره.....تو اتاق کارم بودم و داشتم نقشه رو برسی میکردم....تق تق....تق تق....«بیا تو
بورام«منم
جیهون«بیا بغلم پرنسس بابایی
بورام«آبا من خوراکی می خوام عروسکم می خوام
جیهون«عااااا باشه حتما میخرم
بورام«اما من الان میخوام
جیهون«یه کم صبر کن با هم میریم
بورام«باشه
کره/عمارت کوک
کوک«تو حال خودم بودم....به خاطره هایی که با ا.ت داشتم فکر میکردم.....بعد کمی فکر کردن یاد جیهون افتادم.....نکنه کار اونه....رفتم پایین ....پسرارو صدا زدم
کوک«تههههههه.......جیمیننننننن.......بیاین پایین کارتون دارم.......اومدن و روی کاناپه رو به روم نشستن«خب من فهمیدم ا.ت کجاس
ته«خب بگو
کوک«خب مطمئن نیستم ولی به احتمال۹۹.۹٪مطمئنم کار جیهونه
جیمین«یک دهم درصد مونده به صد یک دفعه بگو ۱۰۰ درصد
ته«جیهون.....همونی که زد زیر معامله
کوک«آره
دیدگاه ها (۲)

فصل۲P۳🥲🫂💕ته«خب من پیگیر میشمکوک«باشه.....همه همونجوری تو سکو...

اینم بورام خانم🥺

P14🌙🌸نامی«۱هفتهجیمین«این عالیههایمین«اوهوم.....بعد ۴۰ مین رس...

P13🌙🌸جین«پس منظورت کی بود؟نامی«جیمین،ته،کوک و هایمین....مخصو...

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط