P14🌙🌸
P14🌙🌸
نامی«۱هفته
جیمین«این عالیه
هایمین«اوهوم.....بعد ۴۰ مین رسیدیم فرودگاه....جلو در کلی خبر نگار و فن تجمع کرده بودن.....از ون بیاد شدیم وایستادیم تا عکس و این بگیرن ...نامی هم داشت با خبر نگارا حرف میزد....چمدون هارو دادیم تا چک کنن....چمدون هامونو برداشتیم و رفتیم سمت هواپیما....نزدیک هواپیما بودیم که یه ساسنگ فن بغلم کرد داشت میبردتم که بادیگاردا و اعضا جلوشو گرفتن......تو دلم هرچی فحش بلد بودم به اون مرتیکه دادم«خیلی ممنونم
جین«باید حواسمون بیشتر بهت باشه
شوگا«ولم کنیددددددد........بزارید برم به اون مرده حالی کنم نباید نزدیک مکنه مون بشهههههههههه
هایمین«همه جلو شوگا رو گرفته بودن...... تا نره مرده رو تیکه تیکه کنه«شوگا بسه....حالا که چیزیم نشده...ببین سالم سالمم
شوگا«باشه....
هایمین«معلومه هنوز اعصبانیه.....رفتبم سوار جتمون شدیم.....بالاخره .....گوشیمو در آوردم و چند تا عکس و فیلم گرفتم تا پست کنم
جیمین«نمیدونم چرا وقتی اون مرک کور به گور شده هایمین رو بغل کردم خیلی اعصبانی شدم ولی جلو خودمو گرفتم......به چه جراتی نزدیکش شد.....
۳ ساعت بعد/فرودگاه
هایمین«خواب بودم که با صدا زدن های یه نفر بیدار شدم
ته«هایمین بلند شو رسیدیم
هایمین«وقتی به خودم اومدم دیدم رو شونه های ته خوابم برده«ببخشید....خوابم میومد
ته«وقتی گفت ببخشید اول منظورشون نگرفتم ولی بعد متوجه شدم«عااااا اشکال نداره
نامی«۱هفته
جیمین«این عالیه
هایمین«اوهوم.....بعد ۴۰ مین رسیدیم فرودگاه....جلو در کلی خبر نگار و فن تجمع کرده بودن.....از ون بیاد شدیم وایستادیم تا عکس و این بگیرن ...نامی هم داشت با خبر نگارا حرف میزد....چمدون هارو دادیم تا چک کنن....چمدون هامونو برداشتیم و رفتیم سمت هواپیما....نزدیک هواپیما بودیم که یه ساسنگ فن بغلم کرد داشت میبردتم که بادیگاردا و اعضا جلوشو گرفتن......تو دلم هرچی فحش بلد بودم به اون مرتیکه دادم«خیلی ممنونم
جین«باید حواسمون بیشتر بهت باشه
شوگا«ولم کنیددددددد........بزارید برم به اون مرده حالی کنم نباید نزدیک مکنه مون بشهههههههههه
هایمین«همه جلو شوگا رو گرفته بودن...... تا نره مرده رو تیکه تیکه کنه«شوگا بسه....حالا که چیزیم نشده...ببین سالم سالمم
شوگا«باشه....
هایمین«معلومه هنوز اعصبانیه.....رفتبم سوار جتمون شدیم.....بالاخره .....گوشیمو در آوردم و چند تا عکس و فیلم گرفتم تا پست کنم
جیمین«نمیدونم چرا وقتی اون مرک کور به گور شده هایمین رو بغل کردم خیلی اعصبانی شدم ولی جلو خودمو گرفتم......به چه جراتی نزدیکش شد.....
۳ ساعت بعد/فرودگاه
هایمین«خواب بودم که با صدا زدن های یه نفر بیدار شدم
ته«هایمین بلند شو رسیدیم
هایمین«وقتی به خودم اومدم دیدم رو شونه های ته خوابم برده«ببخشید....خوابم میومد
ته«وقتی گفت ببخشید اول منظورشون نگرفتم ولی بعد متوجه شدم«عااااا اشکال نداره
۴۱.۵k
۱۳ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.