مرا جز قلب تو وطنی نیست


مرا جز قلب تو وطنی نیست
در سفر به‌سان پرندگان‌ایمـ
بر گذشته‌مان حسرت داریمـ
و به اندڪ قناعت می‌ڪنیمـ
از خنجر طلایی‌ات
رقص قلب شهیدمـ ڪافی است
پس مرا به آرامی بڪُش
تا بگویمـ :
بیش از آن‌چه پیش از سفر دراز گفته بودمـ
دوستت می‌دارمـ
دوستت دارمـ
دوستت دارمـ


#محمود_درویش
دیدگاه ها (۵)

‍ ‌وقتی تو نیستی، حرف‌های زیادی هست برای با تو گفتن،و در حضو...

‌آنڪه می‌گوید دوستت دارمـخنیاگر غمگینی‌ستڪه آوازش را از دست ...

‌تو در خوابی اکنونماه در پس ابرها نهانو هنوزاین پریشاندر پس ...

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان ز او شده‌ام بی سر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط