" قضاوت "
" قضاوت "
پارت دو
خواستم کیک رو بخورم که دیدم واقعا بدمزست تو ذوقم خورد
اخه فکر میکردم کیکش خوشمزه شده باشه
- خوشمزست؟
+ عام...
- اوکی فهمیدم ( با خنده )
کوک ویو : عااا جدا گند زدم
من فقط میخواستم ا/ت رو خوشحال کنم ولی خب دیگه نشد جیمین هم همش تحدیدش میکنه و منم خیلی میترسم تا بلایی سرش بیاد و من نمیخوام از دستش بدم
+ چاگیا نمیخوای بری سر کار؟
- اوه اوه دیرم شد خداحافظ میبینمت بیبی
+ خداحافظ ( با لبخند )
ا/ت ویو : داشتم برای خودم تلویزیون میدیدم که یهو دیدم صدای در میاد با خودم گفتم شاید جونگ کوک باشه ولی اون که ساعت ۵ میاد در رو باز کردم و دیدم مامانمه
( علامت مامان * )
* سلام
+ مامان؟
* اره منم چیه تعجب داره؟
+ نه بیا تو
* نه فقط اومدم این بسته رو بهت شخصا بدم و برم
+ این چیه؟
* من میخوام از کشور برم
+ یعنی چی؟ یعنی از کره میری؟ چرا؟
- واسه اینده خواهرت باید برم اونجا تا راحت تر درس بخونه
+ اها خب این چیه؟
* این یه سری از وسایلات تو خونست خواستم خودم بیارمشون
+ اها ممنون
* خب من دیگه میرم
+...
*خداحافظ
+ به سلامت
ا/ت ویو : یعنی داره واقعا میره؟ حالا اینو ولش کن چرا خودش خواست بیاد تا این بسته رو بده؟ کوک ویو :
یعنی ا/ت الان خوابه؟ بزار بهش زنگ بزنم
+ سلام جونگ کوکا
- سلام بیبی چیکار میکنی؟
+ کار خاصی نمیکنم دراز کشیدم چطور؟
- همینجوری زنگ زدم ببینم بیبی خوشگلم چیکار میکنه
+ اوهوم خب من میخوام بخوابم
- اوه باشه پس من قطع میکنم
+ باشه خداحافظ
- خداحافظ
کوک ویو : لحنش سرد بود یعنی حالش بده؟ سرما خورده؟ برم خونه؟ نه نه اکه حالش بد بود میگفت اره بهتره رو جلسه تمرکز کنم
جیمین ویو :
بلاخره گیرت میندازم جئون ا/ت
تو هیچوقت از دستم خلاص نمیشی ( خنده شیطانی )
" دو روز بعد "
کوک ویو :
این چند روز ا/ت باهام حرف نمیزنه من کار اشتباهی نکردم پس چرا اینجوری انقدر سرد برخورد میکنه
- بیبی چیزی شده؟
+ یااا جونگ کوکا یکم ولم کن بزار تو حال خودم باشم همش ازم میپرسی چمه چمه همه چی رو باید بدونی؟
-...
+ تنهام بزار
- اوه باشه باشه میرم بیرون یکم هوا بخورم
کوک ویو :
نه انگار یه چیزی هست که به من نمیگه
نه نه ا/ت همچین کاری نمیکنه
به یکی دوتا از بادیگاردا گفتم حواسشون به ا/ت باشه اینکه کجا میره کجا میاد همه رو بهم بگن و حتی اگه شد ازش عکس و فیلم بگیرن و بفرستن
جیمین ویو :
خب خانم جئون وقتشه بازی رو شروع کنیم
جونگ کوک قراره از این کارت خیلی پشیمون بشی
راوی :
جیمین به یکی از همون بادیگاردا رشوه داد تا چند تا عکس از ا/ت فوتو شاپ کنن و جوری جلوه بدن انگار ا/ت داره به کوک خیانت میکنه
ا/ت ویو :
بیدار شدم اصلا حالم خوب نبود رفتم بالا اوردم بعدشم سرم گیج میرفت با خودم گفتم نکنه...
نکنه که من حاملم پس...
پارت دو
خواستم کیک رو بخورم که دیدم واقعا بدمزست تو ذوقم خورد
اخه فکر میکردم کیکش خوشمزه شده باشه
- خوشمزست؟
+ عام...
- اوکی فهمیدم ( با خنده )
کوک ویو : عااا جدا گند زدم
من فقط میخواستم ا/ت رو خوشحال کنم ولی خب دیگه نشد جیمین هم همش تحدیدش میکنه و منم خیلی میترسم تا بلایی سرش بیاد و من نمیخوام از دستش بدم
+ چاگیا نمیخوای بری سر کار؟
- اوه اوه دیرم شد خداحافظ میبینمت بیبی
+ خداحافظ ( با لبخند )
ا/ت ویو : داشتم برای خودم تلویزیون میدیدم که یهو دیدم صدای در میاد با خودم گفتم شاید جونگ کوک باشه ولی اون که ساعت ۵ میاد در رو باز کردم و دیدم مامانمه
( علامت مامان * )
* سلام
+ مامان؟
* اره منم چیه تعجب داره؟
+ نه بیا تو
* نه فقط اومدم این بسته رو بهت شخصا بدم و برم
+ این چیه؟
* من میخوام از کشور برم
+ یعنی چی؟ یعنی از کره میری؟ چرا؟
- واسه اینده خواهرت باید برم اونجا تا راحت تر درس بخونه
+ اها خب این چیه؟
* این یه سری از وسایلات تو خونست خواستم خودم بیارمشون
+ اها ممنون
* خب من دیگه میرم
+...
*خداحافظ
+ به سلامت
ا/ت ویو : یعنی داره واقعا میره؟ حالا اینو ولش کن چرا خودش خواست بیاد تا این بسته رو بده؟ کوک ویو :
یعنی ا/ت الان خوابه؟ بزار بهش زنگ بزنم
+ سلام جونگ کوکا
- سلام بیبی چیکار میکنی؟
+ کار خاصی نمیکنم دراز کشیدم چطور؟
- همینجوری زنگ زدم ببینم بیبی خوشگلم چیکار میکنه
+ اوهوم خب من میخوام بخوابم
- اوه باشه پس من قطع میکنم
+ باشه خداحافظ
- خداحافظ
کوک ویو : لحنش سرد بود یعنی حالش بده؟ سرما خورده؟ برم خونه؟ نه نه اکه حالش بد بود میگفت اره بهتره رو جلسه تمرکز کنم
جیمین ویو :
بلاخره گیرت میندازم جئون ا/ت
تو هیچوقت از دستم خلاص نمیشی ( خنده شیطانی )
" دو روز بعد "
کوک ویو :
این چند روز ا/ت باهام حرف نمیزنه من کار اشتباهی نکردم پس چرا اینجوری انقدر سرد برخورد میکنه
- بیبی چیزی شده؟
+ یااا جونگ کوکا یکم ولم کن بزار تو حال خودم باشم همش ازم میپرسی چمه چمه همه چی رو باید بدونی؟
-...
+ تنهام بزار
- اوه باشه باشه میرم بیرون یکم هوا بخورم
کوک ویو :
نه انگار یه چیزی هست که به من نمیگه
نه نه ا/ت همچین کاری نمیکنه
به یکی دوتا از بادیگاردا گفتم حواسشون به ا/ت باشه اینکه کجا میره کجا میاد همه رو بهم بگن و حتی اگه شد ازش عکس و فیلم بگیرن و بفرستن
جیمین ویو :
خب خانم جئون وقتشه بازی رو شروع کنیم
جونگ کوک قراره از این کارت خیلی پشیمون بشی
راوی :
جیمین به یکی از همون بادیگاردا رشوه داد تا چند تا عکس از ا/ت فوتو شاپ کنن و جوری جلوه بدن انگار ا/ت داره به کوک خیانت میکنه
ا/ت ویو :
بیدار شدم اصلا حالم خوب نبود رفتم بالا اوردم بعدشم سرم گیج میرفت با خودم گفتم نکنه...
نکنه که من حاملم پس...
۹.۷k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.