روزی آمده بودی
روزی آمده بودی
و شبی هراسناک
برای رفتنت بهانه ای یافتی
و رفتی
تا قصه تمام شود.
تورفتی
و من خرمن گیسویم
را برباد دادم...
موهایم را...
تنها دارایی باارزشم
که بعداز تو تنها یاداور
دستان نوازشگرت بود.
ساعت ها موهایم را نوازش میکردی
ومن غرق در رویای پوچ
کاخی برای عشقمان
روی گسل زلزله ها میساختم...
گفته بودم بروی میمیرم...
من مردم...
وموهایم را به دستان باد سپردم..
و شبی هراسناک
برای رفتنت بهانه ای یافتی
و رفتی
تا قصه تمام شود.
تورفتی
و من خرمن گیسویم
را برباد دادم...
موهایم را...
تنها دارایی باارزشم
که بعداز تو تنها یاداور
دستان نوازشگرت بود.
ساعت ها موهایم را نوازش میکردی
ومن غرق در رویای پوچ
کاخی برای عشقمان
روی گسل زلزله ها میساختم...
گفته بودم بروی میمیرم...
من مردم...
وموهایم را به دستان باد سپردم..
۲.۵k
۲۱ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.