پارت

پارت ¹⁷(☆•♡~)
♡ぢんげれ がめ♡
در آخر خود درگیری هایش به پایان رسید و دکمه ضربدر رو فشار داد. اون هم به جمعیت رای داده ها پیوست!
به مانیتور نگاه کرد. تعداد رفم های جلوی ضربدر کمتر از تیک ها هست. به کانیا نگاه کرد. کانیا یک حالتی به خودش گرفت بود انگار داشت دعا برای بیشتر شدن ضربدر می‌کرد. یوریکا خیلی دوست داشت تا بدونه زندگی کانیا چجوریه. یوریکا چند بار برای کانیا دست تکون داد ولی کانیا ندید. چون چشماش رو بسته بود و از ته دل ارزو برای بیشتر شدن ضربدر می‌کرد. یوریکا نگران نبود ، چون هنوز خیلی مونده بود تا صف جمعیت تموم بشه و همه رای هایشان رو بدن. ممکنه اونوقت تعداد ضربدر ها بیشتر از تیک ها بشه!

حدود ۱۰ دقیقه گذشته بود. کانیا جرئت بالا آوردن سرش رو به دست آورد و به مانیتور چشم دوخت ...همین موقع سرش رو برگردوند و یوریکا رو دید! یوریکا هم متوجه کانیا شد و به خودش اومد. کانیا با دست و سر به یوریکا علامت داد تا به مانیتور نگاه کنه.
حالا تعداد رقم جلوی ضربدر با تیک مساوی شده بود!
_شماره ۰۰۱!

خانم میانسالی که تنها توی صف وایستاده بود به سمت سکو رفت. روبه‌روی سکو وایستاد. یک نگاه به جمعیت رای داده و یک نگاه به مانیتور . رای او ویژه بود. چون سرنوشت ادامه بازی...در اصل ادامه زندگی رو تعین‌ می‌کرد .
او مدتی فکر کرد.

_شماره ۰۰۱! زودتر رای بده
_دارم فکر میکنم. صبر کن
_شماره ۰۰۱! زودتر رای بده!
او بلاخره تصمیمش رو گرفت... او دکمه...

به قلم
میدوری چان:☆)
@tanjiro_1
بازنویسی
کچینا چان:♡)
@kechina
دیدگاه ها (۰)

ممچو

آریما

پارت ¹⁶(☆•♡~) ♡ぢんげれ がめ♡_حالا به نوبت بیاید و رای...

پارت ¹⁵(☆•♡~) ♡ぢんげれ がめ♡سرباز ماسک مربعی ادامه دا...

میان دو نگاه

#درخواستی#تکپارتیوقتش رسیده...... ا/ت نفس‌هاش تند شده بود هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط