دل می بریّ و روی نهان می کنی چرا؟
دل میبریّ و روی نهان میکنی چرا؟
خود میکُشی مرا و فغان میکنی چرا؟
بر تیر غمزهات، دل و جان هر دو راست میل
تیری دریغ از این دل و جان میکنی چرا؟
گر در خیال مرهم دلهای خستهای
پس تارِ طُرّه مشکفشان میکنی چرا؟
تا چند روی خویش نشان میدهی به خلق؟
راز مرا ز پرده روان میکنی چرا؟
خود میکُشی مرا و فغان میکنی چرا؟
بر تیر غمزهات، دل و جان هر دو راست میل
تیری دریغ از این دل و جان میکنی چرا؟
گر در خیال مرهم دلهای خستهای
پس تارِ طُرّه مشکفشان میکنی چرا؟
تا چند روی خویش نشان میدهی به خلق؟
راز مرا ز پرده روان میکنی چرا؟
۴.۷k
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.