توجه این پارت مناسب همه نیست🔞🚫
توجه این پارت مناسب همه نیست🔞🚫
🎀💕•عشق لجباز •💕🎀
#part_27
#فریال
شکیب خیلی حش*ری شده بود کنترل رو خودش نداشت تاپمو پاره کرد و افتاد به جون سینه هام با ولع مبخوردشون و با دستش اون یکی رو می مالوند بی اختیار صدای اه و نالم تمام اتاق پر کرده بود
شکیب با زبونش بدنمو نوازش میکرد تا رسید به شلوارم
بلند شد و شلوارمو دراورد و شروع کرد به لیسیدن صدای اه و نالم بیشتر شده بود
فریال:عاااح شکییب بسهه اووووم
شکیب:عشقم آروم تر الان بچه ها میشنونا
سعی کردم خودمو یکم کنترل کنم
شکیب بلند شد و با یه حرکت شلوارشو دراورد
فریال:نهه شکیب من هنوز بچم😰
شکیب:هیییس تا آخر خانمم میمونی
فریال:ولی ...
شکیب:ولی نداریم
#شکیب
نشستم وسط پاش و آروم آروم واردش کردم
فریال جیغ بلندی کشید که صداش تو کل خونه پیچید
شکیب:فریاااال همه فهمیدن
فریال:اآیییی شکیب خیلی درد دارررم
شکیب:آروم باش عشقم یکم دیگه خوب میشی
شروع کردم به زدن و صدای فریال بیشتر میشد یکم خونریزی داشت که اهمیت ندادم کمرم حسابی پر شده بود سرعتمو بیشتر کردم تند تند میزدم تا اینکه نفهمیدم و کل آبم ریخت توش😐💔
اوه حالا چه گهی بخورم عام هیچی دیگه بابا شدم :/ فریال بفهمه پارم میکنه
عادی. فشار کردم که فریال نفهمه
احساس کردم فریال با لرزه ای که به تنش افتاد ارضا شد و منم تمومش کردم دراز کشیدم پیشش گفتم:خیلی دوست دارم زندگیم
فریال:من بیشتر 🙂
شکیب:میخای بریم یه دوش بگیریم
فریال:اره خونی شدم تمام
شکیب :تو برو تا منم بیام
فریال :باشه
#شکیب
فریال رفت تو حموم منم رفتم و باهم دوش گرفتیم و اومدیم بیرون و انقد خسته بودیم که با حوله خابمون برد
#طاها
صبح بیدار شدم دیدم رها هنوز خابه دستی به صورتش کشیدم و از اتاق اومدم بیرون تا بخوابه دیدم نازی و مبین دارم تی وی میبینن
طاها:عع سلام شمام بیدارین؟
مبین :اره باو مگه شکیب و فریال گذاشتن بخابیم
طاها:وا چرا
مبین : اتاقامون بغل همه فریال خانم از بس جیغ کشید سر سام گرفتیم :/
طاها:اها😂😂 شکیبه دیگه
داشتیم حرف میزدیم که رها بیدار شد
رها:سلام :)
ادامه دارد ... •📕❤•
🎀💕•عشق لجباز •💕🎀
#part_27
#فریال
شکیب خیلی حش*ری شده بود کنترل رو خودش نداشت تاپمو پاره کرد و افتاد به جون سینه هام با ولع مبخوردشون و با دستش اون یکی رو می مالوند بی اختیار صدای اه و نالم تمام اتاق پر کرده بود
شکیب با زبونش بدنمو نوازش میکرد تا رسید به شلوارم
بلند شد و شلوارمو دراورد و شروع کرد به لیسیدن صدای اه و نالم بیشتر شده بود
فریال:عاااح شکییب بسهه اووووم
شکیب:عشقم آروم تر الان بچه ها میشنونا
سعی کردم خودمو یکم کنترل کنم
شکیب بلند شد و با یه حرکت شلوارشو دراورد
فریال:نهه شکیب من هنوز بچم😰
شکیب:هیییس تا آخر خانمم میمونی
فریال:ولی ...
شکیب:ولی نداریم
#شکیب
نشستم وسط پاش و آروم آروم واردش کردم
فریال جیغ بلندی کشید که صداش تو کل خونه پیچید
شکیب:فریاااال همه فهمیدن
فریال:اآیییی شکیب خیلی درد دارررم
شکیب:آروم باش عشقم یکم دیگه خوب میشی
شروع کردم به زدن و صدای فریال بیشتر میشد یکم خونریزی داشت که اهمیت ندادم کمرم حسابی پر شده بود سرعتمو بیشتر کردم تند تند میزدم تا اینکه نفهمیدم و کل آبم ریخت توش😐💔
اوه حالا چه گهی بخورم عام هیچی دیگه بابا شدم :/ فریال بفهمه پارم میکنه
عادی. فشار کردم که فریال نفهمه
احساس کردم فریال با لرزه ای که به تنش افتاد ارضا شد و منم تمومش کردم دراز کشیدم پیشش گفتم:خیلی دوست دارم زندگیم
فریال:من بیشتر 🙂
شکیب:میخای بریم یه دوش بگیریم
فریال:اره خونی شدم تمام
شکیب :تو برو تا منم بیام
فریال :باشه
#شکیب
فریال رفت تو حموم منم رفتم و باهم دوش گرفتیم و اومدیم بیرون و انقد خسته بودیم که با حوله خابمون برد
#طاها
صبح بیدار شدم دیدم رها هنوز خابه دستی به صورتش کشیدم و از اتاق اومدم بیرون تا بخوابه دیدم نازی و مبین دارم تی وی میبینن
طاها:عع سلام شمام بیدارین؟
مبین :اره باو مگه شکیب و فریال گذاشتن بخابیم
طاها:وا چرا
مبین : اتاقامون بغل همه فریال خانم از بس جیغ کشید سر سام گرفتیم :/
طاها:اها😂😂 شکیبه دیگه
داشتیم حرف میزدیم که رها بیدار شد
رها:سلام :)
ادامه دارد ... •📕❤•
۴۵.۷k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.