🎀💕•عشق لجباز •💕🎀
🎀💕•عشق لجباز •💕🎀
#part_25
#طاها
شاممون که تموم شد دخترا میزو جمع کردن و ماهم رفتیم نشستیم تو تی وی روم
شکیب:فریااااال
مبین :ععع چته کر شدم
شکیب:ببخشید داش فریاااال بیاید دیگه
نازی:عع اومدیم دیگه چقد داد میزنی
فریال :جانم جانم
شکیب:بیاید به فیلم ترسناک خفن اوردم ببینیم
فریال :من که پایم شما چطور بچه ها
من سری گفتم که موافقم
مبین و نازی همزمان:منم پایم
فریال :رها تو چی
نگاهی به رها کردم احساس کردم رنگش پریده گفتم :خوبی تو رها؟
رها:اره اره خوبم بزار
فریال سریع رفت چراغا رو خاموش کرد و چند بسته پاپ کورن اورد که بخوریم
منم واسه اینکه هم مواظب رها باشم که نترسه و هم اینکه بهتر تلویزیونو ببینم رفتم نشستم پیش رها
#رها
من از فیلم ترسناک خیلی میترسم ولی واسه اینکه جلو بچه ها کم نیارم قبول کردم که ببینم از همون اول تیتراژش ترسناک بود که احساس کردم یکی نشست پیشم ترسیدم نگاه کردم دیدم طاهاس
پوووف حداقل اگه ترسیدم میپرم بغلش عع نه یعنی چیزه حداقل دستشو میگیرم
اولش سعی کردم ترسمو بروز ندم ولی یع صحنش بود که دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم دختره چشاشو بست وقتی باز کرد یه زنه با قیافه فوق العاده ترسناک افتاد روش این صحنه رو که دیدم چنان جیغی زدم که خودمم ترسیدم چه برسه بقیه سرمو گرفتم تو بالش و بی اختیار اشکم میومد
#طاها
داشتیم فیلم میدیدم که رها یهو چنان جیغی زد اپلاسیون شدم نگاش کردم دیدم سرشو گرفته تو بالش و میلرزه
سریع بغلش کردم و سرشو فشار دادم تو سینم و موهاشو نوازش کردم بدنش یخ کرده بود میلرزید
بلندش کردم نگاهی به چشاش کردم دیدم اشک آلوده تحمل اشکشو نداشتم واسه همین داد زدم :شکیب خاموش کن این بی صاحابو
شکیب که هول کرده بود سریع تلوزیونو خاموش کرد گف :عععع چته تو تلوزیونو چرا خاموش کردم من
طاها:نگاه کن اینو از ترس داره میلرزه روشنش نکن
فریال:رها خوبی
رها در حالی که رنگش مثل گچ سفید شده بود و میلرزید سرشو به نشونه تایید تکون داد
من دیگه تحمل این حالشو نداشتم بغلش کردم و رو به فریال گفتم :فریال اتاق ما کجاست
فریال :تا الان که میگفتی تو سالن میخابی کلک
طاها :فریال الان وقت شوخی نیس میگی یا نه
فریال :ایشششش بی عصاب😒طبقه بالا ته راه رو
ادامه دارد ... •📕❤
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#part_25
#طاها
شاممون که تموم شد دخترا میزو جمع کردن و ماهم رفتیم نشستیم تو تی وی روم
شکیب:فریااااال
مبین :ععع چته کر شدم
شکیب:ببخشید داش فریاااال بیاید دیگه
نازی:عع اومدیم دیگه چقد داد میزنی
فریال :جانم جانم
شکیب:بیاید به فیلم ترسناک خفن اوردم ببینیم
فریال :من که پایم شما چطور بچه ها
من سری گفتم که موافقم
مبین و نازی همزمان:منم پایم
فریال :رها تو چی
نگاهی به رها کردم احساس کردم رنگش پریده گفتم :خوبی تو رها؟
رها:اره اره خوبم بزار
فریال سریع رفت چراغا رو خاموش کرد و چند بسته پاپ کورن اورد که بخوریم
منم واسه اینکه هم مواظب رها باشم که نترسه و هم اینکه بهتر تلویزیونو ببینم رفتم نشستم پیش رها
#رها
من از فیلم ترسناک خیلی میترسم ولی واسه اینکه جلو بچه ها کم نیارم قبول کردم که ببینم از همون اول تیتراژش ترسناک بود که احساس کردم یکی نشست پیشم ترسیدم نگاه کردم دیدم طاهاس
پوووف حداقل اگه ترسیدم میپرم بغلش عع نه یعنی چیزه حداقل دستشو میگیرم
اولش سعی کردم ترسمو بروز ندم ولی یع صحنش بود که دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم دختره چشاشو بست وقتی باز کرد یه زنه با قیافه فوق العاده ترسناک افتاد روش این صحنه رو که دیدم چنان جیغی زدم که خودمم ترسیدم چه برسه بقیه سرمو گرفتم تو بالش و بی اختیار اشکم میومد
#طاها
داشتیم فیلم میدیدم که رها یهو چنان جیغی زد اپلاسیون شدم نگاش کردم دیدم سرشو گرفته تو بالش و میلرزه
سریع بغلش کردم و سرشو فشار دادم تو سینم و موهاشو نوازش کردم بدنش یخ کرده بود میلرزید
بلندش کردم نگاهی به چشاش کردم دیدم اشک آلوده تحمل اشکشو نداشتم واسه همین داد زدم :شکیب خاموش کن این بی صاحابو
شکیب که هول کرده بود سریع تلوزیونو خاموش کرد گف :عععع چته تو تلوزیونو چرا خاموش کردم من
طاها:نگاه کن اینو از ترس داره میلرزه روشنش نکن
فریال:رها خوبی
رها در حالی که رنگش مثل گچ سفید شده بود و میلرزید سرشو به نشونه تایید تکون داد
من دیگه تحمل این حالشو نداشتم بغلش کردم و رو به فریال گفتم :فریال اتاق ما کجاست
فریال :تا الان که میگفتی تو سالن میخابی کلک
طاها :فریال الان وقت شوخی نیس میگی یا نه
فریال :ایشششش بی عصاب😒طبقه بالا ته راه رو
ادامه دارد ... •📕❤
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۳۱.۸k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.