𝓟𝓪𝓻𝓽 76 🥺🤍🖇️
𝓟𝓪𝓻𝓽 76 🥺🤍🖇️
جانگکوک : من اشتباه نمیکنم( با داد )
پلین : باشه آروم باش
جانگکوک : من تورو دوست ندارم چرا نمیخوای اینو بفهمی
پلین : من تورو خیلی دوست دارم خیلی بیشتر از اون دختره
جانگکوک : نمیتونی اینو بگی چون نمیدونی که چقدر همدیگه رو دوست داریم
پلین : نه
جانگکوک : آره باور کن
پلین : جانگکوک
جانگکوک : برو بیرون
پلین : باعث اینکه من آخر ا/تو میکشم تویی اینو بدون
کیفشو برداشت و رفت سمت در
جانگکوک : هیچ غلطی نمیتونی بکنی( با داد )
رفتش بیرون و درو کوبید این چرا ول کن نیست مثل کنه میچسبه به آدم اعصابمو خورد کرد
نشستم پشت میز و شروع کردم به انجام دادن کارام
*فلش بک به 7 شب*
جانگکوک ویو
دل تو دلم نبود که برم و دوباره ا/تو ببینم امشب ساعت 9 قرار گزاشته بودیم همون جایی که دیشب بودیم بریم وسایلمو جمع کردم خواستم برم که در خورد
جانگکوک : بله
مرت : منم
جانگکوک : ها مرت بیا داخل
اومد تو
مرت : نمیخواستم مزاحم بشم ولی بهم گفته بودی که آخر وقت بیام تا
نزاشتم حرفش تموم بشه
جانگکوک : آهان خوب شد اومدی
از توی کشو پاک تو برداشتم و دادم بهش
جانگکوک : اینم حقوق این ماهت
مرت : خیلی ممنونم جانگکوک
جانگکوک : کاری نکردم
مرت : پس من دیگه میرم فردا میبینمت
جانگکوک : منم همینطور خداحافظ
رفتش منم رفتم بیرون سمت ماشین سوار شدم و به سمت خونه راهی شدم
.........
وقتی رسیدم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل خونه
آیشه : اوووو سلام
جانگکوک : سلام خوبی خوشگلم؟
آیشه : چیزی شده امروز انقدر خوشحالی
جانگکوک : با ا/ت قرار دارم
آیشه : اووووو بگو پس چرا انقدر خوشحالی
جانگکوک : آره دل تو دلم نیست
آیشه : خب برو یه دوش بگیر به خودت برس ساعت چند باید بری؟
جانگکوک : 9
به ساعت نگاه کردم 8 شب بود 1 ساعت وقت دارم
جانگکوک : من برم
آیشه : باشه
سریع رفتم تو اتاق لباسامو دراوردم و رفتم تو حموم یه دوش نیم ساعته گرفتم و اومدم بیرون حوله رو دراوردم و لباسامو عوض کردم موهامو خشک کردم و شونه کردم تو آیینه به خودم نگاه کردم خیلی خوب شده بودم رفتم بیرون
آیشه پشتش به من بود
جانگکوک : آیشه
برگشت سمتم سر تا پامو نگاه کرد یه سوت زد
آیشه : چقدر خوشتیپ شدی برای منم اینطوری خوشتیپ میکنی؟
رفتم سمتش و بغلش کردم
جانگکوک : البته... برای توام خوشتیپ میکنم
آیشه : پس یه روز منم ببر تا ا/تو ببینم
جانگکوک : البته شاید امشب اوردمش
آیشه : اون ا/تی که من میشناسم نمیاد مطمعنم
جانگکوک : من میارمش
آیشه : اگه تونستی بیارش
ازش جدا شدم و بهش نگاه کردم
جانگکوک : خوشحالم که هستی آیشه بدون تو خیلی برام سخت میشد
ایندفعه اون محکم بغلم کرد
آیشه : منم خیلی خوشحالم که هستی جانگکوک
ا/ت ویو
حاضر شدم مکس نمیزاشت برم بیرون باید قایمکی برم میدونم ممکنه خیلی دعوام کنه پلی اشکال نداره فقط ایندفعه دیگه نگاه کردم تو اتاقش بود داشت دوش میگرفت نامه رو گزاشتم رو میز اتاقش و دوییدم سمت در و رفتم بیرون به ساعت مچیم نگاه کردم 8:56 دقیقه بود باید بدوام تا بتونم برسم پس شروع کردم به دوییدن
جانگکوک : من اشتباه نمیکنم( با داد )
پلین : باشه آروم باش
جانگکوک : من تورو دوست ندارم چرا نمیخوای اینو بفهمی
پلین : من تورو خیلی دوست دارم خیلی بیشتر از اون دختره
جانگکوک : نمیتونی اینو بگی چون نمیدونی که چقدر همدیگه رو دوست داریم
پلین : نه
جانگکوک : آره باور کن
پلین : جانگکوک
جانگکوک : برو بیرون
پلین : باعث اینکه من آخر ا/تو میکشم تویی اینو بدون
کیفشو برداشت و رفت سمت در
جانگکوک : هیچ غلطی نمیتونی بکنی( با داد )
رفتش بیرون و درو کوبید این چرا ول کن نیست مثل کنه میچسبه به آدم اعصابمو خورد کرد
نشستم پشت میز و شروع کردم به انجام دادن کارام
*فلش بک به 7 شب*
جانگکوک ویو
دل تو دلم نبود که برم و دوباره ا/تو ببینم امشب ساعت 9 قرار گزاشته بودیم همون جایی که دیشب بودیم بریم وسایلمو جمع کردم خواستم برم که در خورد
جانگکوک : بله
مرت : منم
جانگکوک : ها مرت بیا داخل
اومد تو
مرت : نمیخواستم مزاحم بشم ولی بهم گفته بودی که آخر وقت بیام تا
نزاشتم حرفش تموم بشه
جانگکوک : آهان خوب شد اومدی
از توی کشو پاک تو برداشتم و دادم بهش
جانگکوک : اینم حقوق این ماهت
مرت : خیلی ممنونم جانگکوک
جانگکوک : کاری نکردم
مرت : پس من دیگه میرم فردا میبینمت
جانگکوک : منم همینطور خداحافظ
رفتش منم رفتم بیرون سمت ماشین سوار شدم و به سمت خونه راهی شدم
.........
وقتی رسیدم از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل خونه
آیشه : اوووو سلام
جانگکوک : سلام خوبی خوشگلم؟
آیشه : چیزی شده امروز انقدر خوشحالی
جانگکوک : با ا/ت قرار دارم
آیشه : اووووو بگو پس چرا انقدر خوشحالی
جانگکوک : آره دل تو دلم نیست
آیشه : خب برو یه دوش بگیر به خودت برس ساعت چند باید بری؟
جانگکوک : 9
به ساعت نگاه کردم 8 شب بود 1 ساعت وقت دارم
جانگکوک : من برم
آیشه : باشه
سریع رفتم تو اتاق لباسامو دراوردم و رفتم تو حموم یه دوش نیم ساعته گرفتم و اومدم بیرون حوله رو دراوردم و لباسامو عوض کردم موهامو خشک کردم و شونه کردم تو آیینه به خودم نگاه کردم خیلی خوب شده بودم رفتم بیرون
آیشه پشتش به من بود
جانگکوک : آیشه
برگشت سمتم سر تا پامو نگاه کرد یه سوت زد
آیشه : چقدر خوشتیپ شدی برای منم اینطوری خوشتیپ میکنی؟
رفتم سمتش و بغلش کردم
جانگکوک : البته... برای توام خوشتیپ میکنم
آیشه : پس یه روز منم ببر تا ا/تو ببینم
جانگکوک : البته شاید امشب اوردمش
آیشه : اون ا/تی که من میشناسم نمیاد مطمعنم
جانگکوک : من میارمش
آیشه : اگه تونستی بیارش
ازش جدا شدم و بهش نگاه کردم
جانگکوک : خوشحالم که هستی آیشه بدون تو خیلی برام سخت میشد
ایندفعه اون محکم بغلم کرد
آیشه : منم خیلی خوشحالم که هستی جانگکوک
ا/ت ویو
حاضر شدم مکس نمیزاشت برم بیرون باید قایمکی برم میدونم ممکنه خیلی دعوام کنه پلی اشکال نداره فقط ایندفعه دیگه نگاه کردم تو اتاقش بود داشت دوش میگرفت نامه رو گزاشتم رو میز اتاقش و دوییدم سمت در و رفتم بیرون به ساعت مچیم نگاه کردم 8:56 دقیقه بود باید بدوام تا بتونم برسم پس شروع کردم به دوییدن
۷۶.۳k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.