𝓟𝓪𝓻𝓽 31 ☕🪶
𝓟𝓪𝓻𝓽 31 ☕🪶
دکتر : اگه مثل این 2 ماه همونطوری از بغلش جُم نخوری زود تر خوب میشه
بهش خندیدم
دکتر : خب از شوخی بگذریم حدود 5 روز یا یک هفته دیگه خوب میشه
تهیونگ : خیلی ممنونم
دکتر : من فقط وظیفمو انجام دادم
اینو گفت و رفت کنارش نشستم و دستشو گرفتم بهم نگاه کرد و خندید
تهیونگ : خیلی خوشحالم که حالت خوبه
اونم دستمو گرفت
ا/ت : ممنونم
ا/ت : دکتر راست میگفت؟ من 2 ماهه اینجام ؟
تهیونگ : خب آره راستش تو کما بودی
ا/ت : ا اون چی؟ اون چی کار میکنه؟
تهیونگ : اونم هر روز میاد اینجا برام نگهبان گذاشته که نتونم جایی برم یا تورو جایی ببرم
ا/ت : عوضی
تهیونگ : اما من یه راهی پیدا میکنم نگران نباش اول و آخرش از اینجا میریم باشه؟
ا/ت : میشه یکم بیای جلوتر؟
تهیونگ : چرا؟
ا/ت : بیا دیگه
رفتم جلوتر
ا/ت : بیا نزدیکتر خیلی نزدیک تر
رفتم نزدیک تر خیلی فاصله با صورتش کم بود سرشو بلند کرد و بوسیدم با صدای در سریع ازم جدا شد من بهش زل زده بودم اونم به در زل زده بود
با صداش برگشتم سمتش پس ا/ت برای همین به در زل زده بود
آرمین : تهیو
خواست اسم منو بگه که ا/تو دید که بهوش اومده سریع دویید سمتش
آرمین : حالت خوبه؟ بلاخره بهوش اومدی میدونی چقدر نگرانت شدم؟
ا/ت : تو؟ نگران من شدی؟ تو خودت.. این بلا رو سر من اوردی
آرمین : میدونم ا/ت هر چی بگی حق داری ولی من عوض شدم دیگه هیچ وقت
میدونم کم بود ولی جبران میکنم 🥺🪐💓🌧
دکتر : اگه مثل این 2 ماه همونطوری از بغلش جُم نخوری زود تر خوب میشه
بهش خندیدم
دکتر : خب از شوخی بگذریم حدود 5 روز یا یک هفته دیگه خوب میشه
تهیونگ : خیلی ممنونم
دکتر : من فقط وظیفمو انجام دادم
اینو گفت و رفت کنارش نشستم و دستشو گرفتم بهم نگاه کرد و خندید
تهیونگ : خیلی خوشحالم که حالت خوبه
اونم دستمو گرفت
ا/ت : ممنونم
ا/ت : دکتر راست میگفت؟ من 2 ماهه اینجام ؟
تهیونگ : خب آره راستش تو کما بودی
ا/ت : ا اون چی؟ اون چی کار میکنه؟
تهیونگ : اونم هر روز میاد اینجا برام نگهبان گذاشته که نتونم جایی برم یا تورو جایی ببرم
ا/ت : عوضی
تهیونگ : اما من یه راهی پیدا میکنم نگران نباش اول و آخرش از اینجا میریم باشه؟
ا/ت : میشه یکم بیای جلوتر؟
تهیونگ : چرا؟
ا/ت : بیا دیگه
رفتم جلوتر
ا/ت : بیا نزدیکتر خیلی نزدیک تر
رفتم نزدیک تر خیلی فاصله با صورتش کم بود سرشو بلند کرد و بوسیدم با صدای در سریع ازم جدا شد من بهش زل زده بودم اونم به در زل زده بود
با صداش برگشتم سمتش پس ا/ت برای همین به در زل زده بود
آرمین : تهیو
خواست اسم منو بگه که ا/تو دید که بهوش اومده سریع دویید سمتش
آرمین : حالت خوبه؟ بلاخره بهوش اومدی میدونی چقدر نگرانت شدم؟
ا/ت : تو؟ نگران من شدی؟ تو خودت.. این بلا رو سر من اوردی
آرمین : میدونم ا/ت هر چی بگی حق داری ولی من عوض شدم دیگه هیچ وقت
میدونم کم بود ولی جبران میکنم 🥺🪐💓🌧
۱۲۶.۱k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.