𝓟𝓪𝓻𝓽 75 🥺🤍🖇️
𝓟𝓪𝓻𝓽 75 🥺🤍🖇️
مکس : آره میدونم تو شیطونی نکنی اصلا امکان نداره
خندیدم
ا/ت : واقعا که من به این آرومی
مکس : آره ازت آرومی میباره
بلند تر خندیدم صدای خنده ی خودشم میومد صدای باز شدن در اومد منو گزاشت زمین اول به خودش نگاه کردم بعدم به پشتم حموم؟
مکس : برو تو
ا/ت : چرا
مکس : زود باش
رفتم داخل درو بست و قفل کرد رفتم پشت در
ا/ت : درو باز کن
مکس : اول برو زیر دوش آب بعد درو باز میکنم
ا/ت : مکسسس
مکس : خمینی که هست تا وقتی خیس نشی نمیزارم بیای
رفتم سمت شیر آب و بازش کردم خودم کنار وایسادم تا خیس نشم یکم وایسادم و بعد داد زدم
ا/ت : خیس شدم درو باز کن
مکس : برو خودتو گول بزن میدونم خیس نشدی
ا/ت : باور کن خیس شدم
مکس : خیس نشدی داری دروغ میگی
از کجا فهمید چاره ای نبود کاریه که خودم کردم خندم گرفته بود رفتم زیر دوش خیس شده بودم وقتی خیس شدم اومدم کنار و در زدم
ا/ت : درو باز کن خیس شدم
حالا فهمیدم از کجا فهمید دروغ میگم از طرز حرف زدنم وقتی خشک بودم نفسم نمیگرفت درو باز کرد دستش حوله بود زد زیر خنده
مکس : وای... عالی شدی
ا/ت : نخند
مکس : باشه.. باشه
حوله رو گرفت سمتم ازش گرفتم
مکس : لباساتو عوض کن بیا سر میز
خندش گرفته بود آخرشم زد زیر خنده دمپایی کنار کمد رو برداشتم خواستم پرت کنم طرفش که فرار کرد با داد جوری که صدام بهش برسه گفتم :
ا/ت : دارم برات مکس( با داد )
راستش برای خودمم خوب شد یه دوش گرفتم لباسامو در اوردم و عوضشون کردم موهامو خشک و شونه کردم و رفتم بیرون نشسته بود پشت میز رفتم کنارش نشستم بهش نگاه کردم
مکس : اونطوری نگام نکن حقت بود
اینو که گفت صداش اومد خوشحال شدم بلند شدم و رفتم سمتش جیک جیک میکرد با صدای آجوما به آجوما نگاه کردم
آجوما : نتونستم جلوشو بگیرم خیلی بهم نوک زد هردومون خندیدم
مکس : اشکال نداره آجوما
جلوش نشستم و گرفتمش جیک جیک میکرد این یعنی خیلی خوشحاله
ا/ت : مکس میشه
خودش فهمید
مکس : آره برو
ا/ت : مرسی
بردمش تو حیاط تا یکم باهاش وقت بگذرونم
جانگکوک ویو
رفتم شرکت مرتو دیدم
جانگکوک : سلام مرت خوبی؟
مرت : خوبم بد نیستم
جانگکوک : چیزی شده؟
مرت : راستش آره
جانگکوک : چیشده
مرت : چیزی نشده
جانگکوک : چرا گفتی یه چیزی شده بگو
مرت : میشه حقوق منو... یکم زود تر بهم بدی؟
جانگکوک : چرا؟ چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟
مرت : نه فقط اجاره خونم عقب افتاده تونو باید بدم بجاش اضافه کاری وایمیسم
جانگکوک : البته که میشه من همین امروز حلش میکنم شب بیا پیشم تا شب شیفتی دیگه؟
مرت : آره
جانگکوک : باشه پس شب یه سری بهم بزن
مرت : باشه
بهش لبخند زدم و رفتم سمت اتاقم درو باز کردم و رفتم داخل فقط اینو کم داشتیم نشسته بود رو میزم
پلین : خوش اومدی
جانگکوک : بازم که تویی
پلین : پس فکر کردی کیه؟ ا/ت؟
جانگکوک : اسم ا/ت به زبون نیار عوضی
پلین : باشه باشه نمیخوام دعوا کنم اومدم اینجا تا تورو بیینم دلم برات تنگ شده بود
جانگکوک : دلت برای من تنگ شده بود؟ واقعا؟
یاد اون اتفاق افتادم
( بریم ببینم اونشب چیشده )
*فلش بک به 3 روز پیش*
جانگکوک ویو
شب بود دیگه ساعت کاری تموم شده بود وسایلمو جمع کردم و از اتاق اومدم بیرون کسی تو شرکت نبود جز من و شرکت خالی بود یه صداهایی میومد صدای ناله طور بود اما کسی اینجا نیست شاید صدای گربس بهش اهمیت ندادم ولی صداها بلند تر شد دیگه مطمعن شدم جز من چند نفر دیگه هم تو شرکت هستن رد صداهارو دنبال کردم میخورد به یه اتاق این اتاق مرته؟ اگه درو باز کنم میفهمن اما اینطوری که نمیشه یکم لای درو باز کردم تا بفهمم اینجا چخبره با صحنه ای که دیدم خشکم زد اینا مرت و پلین بودن؟ داشتن... باهم رابطه برقرار میکردن اما چرا تو شرکت من؟ این زیادم بد نیست شاید اینطوری دست از سر من برداره و بتونن با مرت زندگی جدیدی رو بسازن برای همین درو بستم و رفتم سمت در خروجی روبه نگهبانا گفتم که منتظر بمونن اونا هم برن و بهشون گیر ندن و رفتم خونه
*پایان فلش بک*
پلین : من فقط تورو دوست دارم
رفتم جلوتر و تو یک سانتی صورتش وایسادم زمزمه وار گفتم :
جانگکوک : اما من از همه چی خبر دارم
چشماش رو لبام بود
پلین : از چی؟
جانگکوک : از اینکه با مرت رابطه داری بگیر تا چیزای دیگه
تا اینو گفتم تو چشمام زل زد
پلین : چ چی؟
جانگکوک : تعجب کردی نه؟ اونشب من اینجا بودم و همه چیزو دیدم
پلین : ن نه اون من نبودم
جانگکوک : چرا خودت بودی خیلی خوب میشناسمت امکان نداره اشتباه کنم
پلین : جانگکوک اشتباه
نزاشتم حرفش تموم بشه و داد زدم
جانگکوک : من اشتباه نمیکنم( با داد )
پلین : باشه آروم باش
جانگکوک : من تورو دوست ندارم چرا نمیخوای اینو بفهمی
مکس : آره میدونم تو شیطونی نکنی اصلا امکان نداره
خندیدم
ا/ت : واقعا که من به این آرومی
مکس : آره ازت آرومی میباره
بلند تر خندیدم صدای خنده ی خودشم میومد صدای باز شدن در اومد منو گزاشت زمین اول به خودش نگاه کردم بعدم به پشتم حموم؟
مکس : برو تو
ا/ت : چرا
مکس : زود باش
رفتم داخل درو بست و قفل کرد رفتم پشت در
ا/ت : درو باز کن
مکس : اول برو زیر دوش آب بعد درو باز میکنم
ا/ت : مکسسس
مکس : خمینی که هست تا وقتی خیس نشی نمیزارم بیای
رفتم سمت شیر آب و بازش کردم خودم کنار وایسادم تا خیس نشم یکم وایسادم و بعد داد زدم
ا/ت : خیس شدم درو باز کن
مکس : برو خودتو گول بزن میدونم خیس نشدی
ا/ت : باور کن خیس شدم
مکس : خیس نشدی داری دروغ میگی
از کجا فهمید چاره ای نبود کاریه که خودم کردم خندم گرفته بود رفتم زیر دوش خیس شده بودم وقتی خیس شدم اومدم کنار و در زدم
ا/ت : درو باز کن خیس شدم
حالا فهمیدم از کجا فهمید دروغ میگم از طرز حرف زدنم وقتی خشک بودم نفسم نمیگرفت درو باز کرد دستش حوله بود زد زیر خنده
مکس : وای... عالی شدی
ا/ت : نخند
مکس : باشه.. باشه
حوله رو گرفت سمتم ازش گرفتم
مکس : لباساتو عوض کن بیا سر میز
خندش گرفته بود آخرشم زد زیر خنده دمپایی کنار کمد رو برداشتم خواستم پرت کنم طرفش که فرار کرد با داد جوری که صدام بهش برسه گفتم :
ا/ت : دارم برات مکس( با داد )
راستش برای خودمم خوب شد یه دوش گرفتم لباسامو در اوردم و عوضشون کردم موهامو خشک و شونه کردم و رفتم بیرون نشسته بود پشت میز رفتم کنارش نشستم بهش نگاه کردم
مکس : اونطوری نگام نکن حقت بود
اینو که گفت صداش اومد خوشحال شدم بلند شدم و رفتم سمتش جیک جیک میکرد با صدای آجوما به آجوما نگاه کردم
آجوما : نتونستم جلوشو بگیرم خیلی بهم نوک زد هردومون خندیدم
مکس : اشکال نداره آجوما
جلوش نشستم و گرفتمش جیک جیک میکرد این یعنی خیلی خوشحاله
ا/ت : مکس میشه
خودش فهمید
مکس : آره برو
ا/ت : مرسی
بردمش تو حیاط تا یکم باهاش وقت بگذرونم
جانگکوک ویو
رفتم شرکت مرتو دیدم
جانگکوک : سلام مرت خوبی؟
مرت : خوبم بد نیستم
جانگکوک : چیزی شده؟
مرت : راستش آره
جانگکوک : چیشده
مرت : چیزی نشده
جانگکوک : چرا گفتی یه چیزی شده بگو
مرت : میشه حقوق منو... یکم زود تر بهم بدی؟
جانگکوک : چرا؟ چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟
مرت : نه فقط اجاره خونم عقب افتاده تونو باید بدم بجاش اضافه کاری وایمیسم
جانگکوک : البته که میشه من همین امروز حلش میکنم شب بیا پیشم تا شب شیفتی دیگه؟
مرت : آره
جانگکوک : باشه پس شب یه سری بهم بزن
مرت : باشه
بهش لبخند زدم و رفتم سمت اتاقم درو باز کردم و رفتم داخل فقط اینو کم داشتیم نشسته بود رو میزم
پلین : خوش اومدی
جانگکوک : بازم که تویی
پلین : پس فکر کردی کیه؟ ا/ت؟
جانگکوک : اسم ا/ت به زبون نیار عوضی
پلین : باشه باشه نمیخوام دعوا کنم اومدم اینجا تا تورو بیینم دلم برات تنگ شده بود
جانگکوک : دلت برای من تنگ شده بود؟ واقعا؟
یاد اون اتفاق افتادم
( بریم ببینم اونشب چیشده )
*فلش بک به 3 روز پیش*
جانگکوک ویو
شب بود دیگه ساعت کاری تموم شده بود وسایلمو جمع کردم و از اتاق اومدم بیرون کسی تو شرکت نبود جز من و شرکت خالی بود یه صداهایی میومد صدای ناله طور بود اما کسی اینجا نیست شاید صدای گربس بهش اهمیت ندادم ولی صداها بلند تر شد دیگه مطمعن شدم جز من چند نفر دیگه هم تو شرکت هستن رد صداهارو دنبال کردم میخورد به یه اتاق این اتاق مرته؟ اگه درو باز کنم میفهمن اما اینطوری که نمیشه یکم لای درو باز کردم تا بفهمم اینجا چخبره با صحنه ای که دیدم خشکم زد اینا مرت و پلین بودن؟ داشتن... باهم رابطه برقرار میکردن اما چرا تو شرکت من؟ این زیادم بد نیست شاید اینطوری دست از سر من برداره و بتونن با مرت زندگی جدیدی رو بسازن برای همین درو بستم و رفتم سمت در خروجی روبه نگهبانا گفتم که منتظر بمونن اونا هم برن و بهشون گیر ندن و رفتم خونه
*پایان فلش بک*
پلین : من فقط تورو دوست دارم
رفتم جلوتر و تو یک سانتی صورتش وایسادم زمزمه وار گفتم :
جانگکوک : اما من از همه چی خبر دارم
چشماش رو لبام بود
پلین : از چی؟
جانگکوک : از اینکه با مرت رابطه داری بگیر تا چیزای دیگه
تا اینو گفتم تو چشمام زل زد
پلین : چ چی؟
جانگکوک : تعجب کردی نه؟ اونشب من اینجا بودم و همه چیزو دیدم
پلین : ن نه اون من نبودم
جانگکوک : چرا خودت بودی خیلی خوب میشناسمت امکان نداره اشتباه کنم
پلین : جانگکوک اشتباه
نزاشتم حرفش تموم بشه و داد زدم
جانگکوک : من اشتباه نمیکنم( با داد )
پلین : باشه آروم باش
جانگکوک : من تورو دوست ندارم چرا نمیخوای اینو بفهمی
۸۳.۰k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.