حسین فریاد می زند هل من ناصر ینصرنی

.... حسین فریاد می زند: هل من ناصر ینصرنی؟
و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یاحسین!
لبیک...
حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...
و من باز می گویم:
لبیک یاحسین!
لبیک...
حسین شمشیر می خورد من سر مادرم داد می زنم و می گویم:
لبیک یا حسین!
لبیک...
حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم:
لبیک یا حسین!
لبیک...
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس نگاه های حرامم فریاد میزنم
لبیک یا حسین!
لبیک...
حسین رمق ندارد باز فریاد میزند: هل من ناصر ینصرنی؟
من محتاطانه دروغ میگویم و باز فریاد می زنم:
لبیک یا حسین!
لبیک...
حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، حسین به من نگاه می کند می گوید:
تنهایم یاریم کن...
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم:
لبیک...
حسین تنهاست...
هرگاه
امتـــداد
نگــــــــــاهت
به حـــــرام نرســـــــد
شهیـــــــــــــــــــدی....

وبا افتخار بگو لبیک یا حسین
دیدگاه ها (۳)

.... من آن بانوی"پاییزم".....من از احساس لبریزم... دمی با با...

من میدانم که خانه دوست کجاست؟؟ ان جایی است که پر از عطر گل ی...

... قیصر امین پور:چو از جان پیش پای عشق سر داد سرش بر نی نوا...

.... این شعر واقعا زیباست ، با حضور قلب بخوانید و منم دعا کن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط