دختر شیطون بلا44
#دخترشیطونبلا44
یکم چپ چپ به یلدا نگاه کردم و رو به پگاه گفتم:
_ هیچی دیگه کار پیدا کردم
_ خب؟
_ تو یه آتلیه
_ کدوم؟ نکنه تابان؟
_ دقیقا خودش
_ ایول اون که خیلی مشهوره
_ ما اینیم دیگه
یلدا هم از حالت عن بودنش دراومد و گفت:
_ ساعت کاریش و حقوقش چطوره؟
_ از عصر تا شب، حقوقشم یک و نیم
_ چرا انقدر کم؟
_ واسه منی که اول کارم خوبه تازه سابقه هم بدست میارم که بعداً به دردم میخوره
_ آره راست میگی
یکی از ابروهام رو بالا انداختم و گفتم:
_ من همیشه راست میگم
_ باشه میگم بهش!
خندیدم و چیزی نگفتم که همون لحظه پگاه آروم زد تو بازوی داداشش و گفت:
_ چته تو؟
_ هیچی
از توی آینه نگاهش کردم و گفتم:
_ آره از اخمات مشخصه
_ اخم نکردم
_ گوشای ما هم مخملی
اگه پرهام همیشگی بود باید کلی در این مورد باهام بحث میکرد اما بدون اینکه چیزی بگه یا حتی تغییری تو صورتش ایجاد کنه، به رانندگیش ادامه داد!
_ وا پرهام؟
اینبار اون از داخل آینه بهم نگاه کرد و گفت:
_ چیه؟
_ عین آدم دردت رو بنال دیگه
_ بابا بیخیال
دهنم رو کج کردم و چیزی نگفتم که یلدا شونه اش رو روی پشتی صندلیِ جلو گذاشت و گفت:
_ با دوست دخترت دعوات شده؟
_ دوست دخترم کجا بود آخه!
_ والا آخه دیدم یه پیامی رو گوشیت اومد و بعد از اون اخمات رفت تو هم
_ آره
_ خب؟
سکوت کرد که اینبار پگاه با کنجکاوی بهش خیره شد و گفت:
_ بگو دیگه، زیرلفظی میخوای؟!
_ سر یه موضوعی با بابا دعوام شد
_ چه موضوعی؟
_ بعد حرف میزنیم
_ الان بگو خب
با جدیت نگاهش کرد و محکم گفت:
_ گفتم بعد دیگه
_ باشه آروم باش
تاحالا نشده بود پرهام رو اینطوری ببینم ولی خب این دلیل نمیشد ازش بترسم پس رو به پگاه گفتم:
_ اصرارنکن شاید دوست نداره جلو ما بگه
یکم چپ چپ به یلدا نگاه کردم و رو به پگاه گفتم:
_ هیچی دیگه کار پیدا کردم
_ خب؟
_ تو یه آتلیه
_ کدوم؟ نکنه تابان؟
_ دقیقا خودش
_ ایول اون که خیلی مشهوره
_ ما اینیم دیگه
یلدا هم از حالت عن بودنش دراومد و گفت:
_ ساعت کاریش و حقوقش چطوره؟
_ از عصر تا شب، حقوقشم یک و نیم
_ چرا انقدر کم؟
_ واسه منی که اول کارم خوبه تازه سابقه هم بدست میارم که بعداً به دردم میخوره
_ آره راست میگی
یکی از ابروهام رو بالا انداختم و گفتم:
_ من همیشه راست میگم
_ باشه میگم بهش!
خندیدم و چیزی نگفتم که همون لحظه پگاه آروم زد تو بازوی داداشش و گفت:
_ چته تو؟
_ هیچی
از توی آینه نگاهش کردم و گفتم:
_ آره از اخمات مشخصه
_ اخم نکردم
_ گوشای ما هم مخملی
اگه پرهام همیشگی بود باید کلی در این مورد باهام بحث میکرد اما بدون اینکه چیزی بگه یا حتی تغییری تو صورتش ایجاد کنه، به رانندگیش ادامه داد!
_ وا پرهام؟
اینبار اون از داخل آینه بهم نگاه کرد و گفت:
_ چیه؟
_ عین آدم دردت رو بنال دیگه
_ بابا بیخیال
دهنم رو کج کردم و چیزی نگفتم که یلدا شونه اش رو روی پشتی صندلیِ جلو گذاشت و گفت:
_ با دوست دخترت دعوات شده؟
_ دوست دخترم کجا بود آخه!
_ والا آخه دیدم یه پیامی رو گوشیت اومد و بعد از اون اخمات رفت تو هم
_ آره
_ خب؟
سکوت کرد که اینبار پگاه با کنجکاوی بهش خیره شد و گفت:
_ بگو دیگه، زیرلفظی میخوای؟!
_ سر یه موضوعی با بابا دعوام شد
_ چه موضوعی؟
_ بعد حرف میزنیم
_ الان بگو خب
با جدیت نگاهش کرد و محکم گفت:
_ گفتم بعد دیگه
_ باشه آروم باش
تاحالا نشده بود پرهام رو اینطوری ببینم ولی خب این دلیل نمیشد ازش بترسم پس رو به پگاه گفتم:
_ اصرارنکن شاید دوست نداره جلو ما بگه
۷.۳k
۰۶ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.