ادا مارگارت(پارت ۶)
از زبان شدو🖤
سونیک داشت حرف میزد که ....
بوممممممممم
بیهوش شدم و وقتی بیدار شدم صدای جیغ امی و گریه اش رو شنیدم از ترس بیدار شدم همه ی سِرم هایی که دکتر بهم وصل کرده بود رو در آوردم و بدو بدو رفتم پیش امی.داشت ازم خون میرفت ولی به رفتن به پیش امی برنداشتم .به هر جور بدبختی به امی رسیدم و بغلش کردم و گفتم چی شده امی جواب نداد و فقط همینجوری داشت گریه میکرد یه دفعه سونیک اومد و دکتر رو خبر کرد تا منو بزاره توی تخت ولی من سفت دست امی رو گرفته بودم و ولش نکردم .
پایان گرامر...........
امی:بسه ولش کنید😫😭
شدو:امی چی شده؟
امی:اگ...اگمن .....اگمن😢
شدو:اگمن چی؟
امی:اگمن ماریا رز رو دزدید😭😭😭
ادامه دارد....
سونیک داشت حرف میزد که ....
بوممممممممم
بیهوش شدم و وقتی بیدار شدم صدای جیغ امی و گریه اش رو شنیدم از ترس بیدار شدم همه ی سِرم هایی که دکتر بهم وصل کرده بود رو در آوردم و بدو بدو رفتم پیش امی.داشت ازم خون میرفت ولی به رفتن به پیش امی برنداشتم .به هر جور بدبختی به امی رسیدم و بغلش کردم و گفتم چی شده امی جواب نداد و فقط همینجوری داشت گریه میکرد یه دفعه سونیک اومد و دکتر رو خبر کرد تا منو بزاره توی تخت ولی من سفت دست امی رو گرفته بودم و ولش نکردم .
پایان گرامر...........
امی:بسه ولش کنید😫😭
شدو:امی چی شده؟
امی:اگ...اگمن .....اگمن😢
شدو:اگمن چی؟
امی:اگمن ماریا رز رو دزدید😭😭😭
ادامه دارد....
- ۱.۲k
- ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط