فیک : ددی مافیایی من
فیک : ددی مافیایی من
پارت : ۲۲
جیا ویو :
داخله همین فکرا بودم که به خودم اومدم و دیدم که رسیدیم به عمارت
تهیونگ : پیاده شید
جیا : با، باشه
( از ماشین پیاده شدم و یه راست رفتم سمته اتاقم و رفتم که از داخله کمدم یدونه حوله بردارم که دیدم یه لباس که بهش میخورد لباسه خدمتکاری باشه داخله کمدم بود
تازه یاده حرفی که تهیونگ صبح گفت افتادم
« دیگه باید بهم بگی ارباب»
اههههه حتما منو خدمتکار کرده
ولش کن مجبورم
حوله رو برداشتم و رفتم داخله حمام و تا ۳۰ مین داخله حمام موندم
و بعدش از حمام اومدم بیرون و رفتم لباسمو پوشیدم و چون حوصله نداشتم که موهامو خشک کنم
یه راست رفتم و رویه تخت دراز کشیدم و پتو رو روی خودم انداختم و کم کم چشمام داشت گرم میشد که دیدم یکی داره در میزنه)
جیا : کیه؟
اجوما : دخترم منم اجوما میشه بیام داخل؟
جیا : آآ آره اجوما بیا داخل
( اجوما درو باز کرد و اومد داخل)
اجوما : جیا حمام بودی؟
جیا : اره اجوما همین الان از حمام در اومدم
اجوما : چرا موهاتو خشک نکردی؟
سرما میخوری هاا
جیا : نترس اجوما چیزیم نمیشه من همیشه همینطورم
اجوما : باشه
اجوما : راستی اومدم باهات درمورده یه چیزی صحبت کنم
جیا : چه چیزی؟
اجوما : .................
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ موقع این پارتو یادم نمیره
پارت : ۲۲
جیا ویو :
داخله همین فکرا بودم که به خودم اومدم و دیدم که رسیدیم به عمارت
تهیونگ : پیاده شید
جیا : با، باشه
( از ماشین پیاده شدم و یه راست رفتم سمته اتاقم و رفتم که از داخله کمدم یدونه حوله بردارم که دیدم یه لباس که بهش میخورد لباسه خدمتکاری باشه داخله کمدم بود
تازه یاده حرفی که تهیونگ صبح گفت افتادم
« دیگه باید بهم بگی ارباب»
اههههه حتما منو خدمتکار کرده
ولش کن مجبورم
حوله رو برداشتم و رفتم داخله حمام و تا ۳۰ مین داخله حمام موندم
و بعدش از حمام اومدم بیرون و رفتم لباسمو پوشیدم و چون حوصله نداشتم که موهامو خشک کنم
یه راست رفتم و رویه تخت دراز کشیدم و پتو رو روی خودم انداختم و کم کم چشمام داشت گرم میشد که دیدم یکی داره در میزنه)
جیا : کیه؟
اجوما : دخترم منم اجوما میشه بیام داخل؟
جیا : آآ آره اجوما بیا داخل
( اجوما درو باز کرد و اومد داخل)
اجوما : جیا حمام بودی؟
جیا : اره اجوما همین الان از حمام در اومدم
اجوما : چرا موهاتو خشک نکردی؟
سرما میخوری هاا
جیا : نترس اجوما چیزیم نمیشه من همیشه همینطورم
اجوما : باشه
اجوما : راستی اومدم باهات درمورده یه چیزی صحبت کنم
جیا : چه چیزی؟
اجوما : .................
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ موقع این پارتو یادم نمیره
۱۲.۰k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.