پست ویژه

پست ویژه

باید چه کار می کردم وقتی اینطور نگاهم می کرد؟ باید چه می گفتم وقتی مادرش از سرطان خون حرف می زد؟ باید کجا می رفتم وقتی لایمکن الفرار بود چشم هایش؟

شیمی درمانی موهای فاطمه را همین دو روز قبل گرفته بود، همان شیمی درمانی که اشک را به مادرش هدیه داد، حالا دل درد که می گیرد مادر الکی می خندد و دل اش را می مالد. بعد می رود توی راهرو گریه می کند

فاطمه را دعا کنید.
دیدگاه ها (۱)

یک مرد و زن آلمانی همراه دختر خود، به محضر آیة الله العظمی س...

ساپورتجذابیت برایم مهم بود. برای همین احساس می کردم با ساپور...

ثواب هدیه خریدن برای خانواده در کلام پیامبر(ص)پیامبر اکرم صل...

ﻗﺎﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ (ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ):«ﺃﺩﺑﻮﺍ ﺍﻭﻻ‌ﺩﮐﻢ ﻋﻠﯽ ﺛﻼ‌ﺙ ...

چپتر ۱۲ _ سایه انتقامکوهستان ساکت است. نه باد می وزد، نه جیر...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

چپتر ۵ _ نقشهاوایل دانشگاه، لیندا خودش را مثل یک سایه نگه می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط