ازدواج سوری پارت 32
ازدواج سوری پارت 32
ناجینا ـ ات برای توهم دارم
ـ باشه بابا غلط کردم
مین هیوک ـ خب بیاین ارزو کنین و شمع هارو فوت کنین
جیمین ـ خب من ارزو میکنم بچم دوقلو بشه
ناجینا ـ منم ارزو میکنم یه خانواده خوبی برای هم باشیم
در حال فوت کردن شمع بودن که جین ازشون عکس گرفت جیمین و ناجینا در حال بوس کردن هم بودن که زن یونگی اومد چشمای مین هیوک رو گرفت
مین هیوک ـ نمیخواد چمشای منو بگیری من خودم بدتر از اینو دیدم تو مدرسه
زن یونگی ـ مدرستو عوض میکنم
مین هیوک ـ نه نمیخوام دوست دخترم تک و تنها باشه
زن یونگی ـ یونگی ببین اینا اثرات توعه
یونگی ـ خب بچم به خودم رفته
همه زدیم زیر خنده
نامجون ـ بسه دیگه بیاین بشینیم کیک بخوریم
زن جین ـ جین عشقم بیا کمکم تا کیکو برش بدیم
جین ـ باشه عزیزم
بقیمون نشستیم دیدم جونکی یهو زد زیر گریه
ـ چته ابغوره گرفتی؟!
جونکی ـ شماها همتون زِید دارین بعد منه بدبخت سینگل به گورم
مین هیوک ـ میدونی تو مدرسه اونای که دنبال دوست دختر میان پیش کی؟!
جونکی ـ کی؟
مین هیوک ـ من
جونکی ـ تو؟!
مین هیوک ـ اره تازه مگه ژاپن زندگی نمیکنی؟
جونکی ـ اره
مین هیوک ـ خب خواهر یکی از هم کلاسی هامو میتونم بهت معرفی کنم اونم تو ژاپن زندگی میکنه
جونکی ـ عکسشو داری؟!
مین هیوک ـ نه اما برات گیر میارم
جونکی ـ دستت درد نکنه
ــــــ فلش بک ــــــــ
کیک و غذامونو خوردیم تو حیاط دور هم جمع شده بودیم و داشتیم چیپس پفک میخوردیم همه کلشون تو گوشیشون بود منم حوصلم سر رفت
ـ حوصلم سر رفت
ته ـ عشقم میگی چیکار کنیم؟!
ـ خب بیاین بازی کنیم
هوپی ـ چه بازی؟!
ـ امم مثلا جرعت حقیقت، جاسوس، یه مرغ دارم، و...
جیمین ـ خب بیاین همرو بازی کنیم
همه ـ باشه
ـ اول بیاین جرعت حقیقت
ته ـ جرعتم میگینا
یونگی ـ باشه
بطری رو چرخونیم افتاد روی هوپی و جین
جین ـ جرعت بپرس
هوپی ـ بلندشو یه لیوان یخ بردار و بریز تو شلوار نامجون
تا چند وقتپارت نمیزارم فعلا با همینا سر کنین✨😗(به دلایل شخصی)
ناجینا ـ ات برای توهم دارم
ـ باشه بابا غلط کردم
مین هیوک ـ خب بیاین ارزو کنین و شمع هارو فوت کنین
جیمین ـ خب من ارزو میکنم بچم دوقلو بشه
ناجینا ـ منم ارزو میکنم یه خانواده خوبی برای هم باشیم
در حال فوت کردن شمع بودن که جین ازشون عکس گرفت جیمین و ناجینا در حال بوس کردن هم بودن که زن یونگی اومد چشمای مین هیوک رو گرفت
مین هیوک ـ نمیخواد چمشای منو بگیری من خودم بدتر از اینو دیدم تو مدرسه
زن یونگی ـ مدرستو عوض میکنم
مین هیوک ـ نه نمیخوام دوست دخترم تک و تنها باشه
زن یونگی ـ یونگی ببین اینا اثرات توعه
یونگی ـ خب بچم به خودم رفته
همه زدیم زیر خنده
نامجون ـ بسه دیگه بیاین بشینیم کیک بخوریم
زن جین ـ جین عشقم بیا کمکم تا کیکو برش بدیم
جین ـ باشه عزیزم
بقیمون نشستیم دیدم جونکی یهو زد زیر گریه
ـ چته ابغوره گرفتی؟!
جونکی ـ شماها همتون زِید دارین بعد منه بدبخت سینگل به گورم
مین هیوک ـ میدونی تو مدرسه اونای که دنبال دوست دختر میان پیش کی؟!
جونکی ـ کی؟
مین هیوک ـ من
جونکی ـ تو؟!
مین هیوک ـ اره تازه مگه ژاپن زندگی نمیکنی؟
جونکی ـ اره
مین هیوک ـ خب خواهر یکی از هم کلاسی هامو میتونم بهت معرفی کنم اونم تو ژاپن زندگی میکنه
جونکی ـ عکسشو داری؟!
مین هیوک ـ نه اما برات گیر میارم
جونکی ـ دستت درد نکنه
ــــــ فلش بک ــــــــ
کیک و غذامونو خوردیم تو حیاط دور هم جمع شده بودیم و داشتیم چیپس پفک میخوردیم همه کلشون تو گوشیشون بود منم حوصلم سر رفت
ـ حوصلم سر رفت
ته ـ عشقم میگی چیکار کنیم؟!
ـ خب بیاین بازی کنیم
هوپی ـ چه بازی؟!
ـ امم مثلا جرعت حقیقت، جاسوس، یه مرغ دارم، و...
جیمین ـ خب بیاین همرو بازی کنیم
همه ـ باشه
ـ اول بیاین جرعت حقیقت
ته ـ جرعتم میگینا
یونگی ـ باشه
بطری رو چرخونیم افتاد روی هوپی و جین
جین ـ جرعت بپرس
هوپی ـ بلندشو یه لیوان یخ بردار و بریز تو شلوار نامجون
تا چند وقتپارت نمیزارم فعلا با همینا سر کنین✨😗(به دلایل شخصی)
۹.۵k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.