هر صبح که سپیده سلام می دهد به پنجره ی اتاقم یاکریم ها سر می زنند به من چه مانوس شده ایم ما من ،منتظر صدای بال شان آن ها،مشتاق سفره ی نان شان حیران مانده ام! کجا بال هایت بسته شد؟ که دیگر به انتظار دلم مشتاقانه سر نزدی...
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.