مافیای من

{مافیای من}
{پارت ۸}
پتو رو انداختم رو خودم و خودش بعد طوری بغل کردم که نتونه فرار کنه و خوابیدیم
(صبح)
ویو جیمین
صبح شد دیدم خیلی ناز و گوگولی خوابیده دلم آب رفت میخواستم بلند شم برم صبحونه بخورم که یهو
÷کجا میری (خواب آلود)
میخوام برم صبحونه بخورم
÷ول کن الان منم پا میشم باهم میریم
(۲۰دقیقه بعد)
بلند شدیم رفتیم پایین دیدم کوک و اون مرده نشستن دارن حرف میزنن و صبحونه میخورن
# بیبی خوشمزه هست ؟
_ آره عشقم خیلی
واد کوک چی شده
_ معرفی میکنم دوست پسر گل بلبلم تهیونگ
÷ خوش بختم (از شوخی)
خندیدیم و نشستیم و ماهم شروع به صبحونه خوردن کردیم
# راستی یونگی رفتی تو کارش (در گوشی)
÷ آره مگه ندیدی باهم اومدیم
کوک چی شد یهو دوست پسرت شود ؟
_ منحرفیت به چیته به همون دیشب
ااا مبارک
_ حالا شما چی شد با هم اومدید
ماهم همون
صبحونه که خوردیم رفتیم کمی تو استخر تو حیاط بازی کردیم بعد دستگاه تولید کف رو آوردیم کف بازی کردیم
# تو صورت من نزن باشه
÷ قول نمیدم
پیشی کوچولو دستگاه رو به ده من
# اووووو از این به بعد اسمت پیشی کوچولو ااا
÷ زهرمار این کلمه آز دهنت دراد تفنگ زیر گلوته فقط جیمین میتونه به من بگه
# پیشی کوچولو پیشی کوچولو
÷ درد بگید خفههههههههه
_ بسه دیگه بدش من اونو
÷ بیا بگیر
# عزیزم کرم نریزی ها
تموم کارت تمومه
_ آماره ای بریزم همشو تو صورتت
# نه نکن نهههه
بعد فرار کرد وقتی گرفتش سر خورد اوفتاد روش بعد ته کوک رو بوسید
÷ عزیزم جیمین
نه نه نیا نزدیک
بعد یونگی منو گرفت و بوس آبداری از لبام زد .....
ادامه دارد پارت باد
چطور بود؟