چپتر تولد سایه مرگ نور

چپتر ۱۴ _ تولد سایه، مرگ نور
داخل محفظه شیشه ای.
نفس های بریده.
فلاش بک:
خنده ها.
اسکیت.
موسیقی.
قول ها.

و بعد...

صدایی تاریک.
اما نه شیطانی.
قدرت. اراده. تولد.

«ترس رو رها کن.
تو نور اون نیستی...
تو سایه ای که نور رو نگه می داره.»

چشم های شدوین باز می شود.
قرمز.
وحشی.
زنده.



محفظه می لرزد.
ترک.
فریاد سربازها.
انفجار.

کامیون دود می کند.
آسمان شکافته می شود.

و از میان آتش...

دو بال عظیم.
سیاه.
بنفش.
قرمز.

شدوین با قدرتی که دیگر «موجود آزمایشگاهی» نیست...
یک موجود افسانه ای است.

«من اجازه نمیدیم دوباره تنها بمونه.»

و مثل شهاب سنگ، به سمت آرکانیوم برمی گردد.



مرکز آرکانیوم.

باربارا دوم کتک خورده.
خون آلود.
نفس تنگ.

باربارا اصلی بالای سرش.
چشم هایش دیوانه.
دستش می لرزد اما نمی خواهد لرزش را بپذیرد.

فریاد می کشد:
«تو نباید وجود داشته باشی!!»

چاقو برق می زند.

باربارا دوم چشم می بندد.



صدای شکافتن هوا.
یک ضربه.
یک برخورد.

باربارا اصلی یه عقب پرتاب می شود.
چاقو روی زمین می افتد.

شدوین...
ایستاده.
بزرگ تر. تاریک تر. زیبا تر.
نه قربانی.
نه آزمایش.

محافظ.

او باربارا دوم را در آغوش می گیرد.
دیوار جهان را با بال هایش می بندد.

باربارا دوم می لرزد:
«تو... برگشتی...»

شدوین آرام.
قر
قدرتمند.
با صدایی که دیگر کودک نیست:
«من هیچوقت نمی ذارم تو تنها بمونه.»

گوشه آزمایشگاه.
خون.
سرفه.
نفس های آخر.

باربارا اصلی می خزد.
دستش به دیوار.

با خون، می نویسد:

7

دستش می افتد.

چشم ها باز.
اما خاموش.

کات سیاه.


پایان جلد اول.
دیدگاه ها (۰)

چپتر ۱۳ _ جدایی در تاریکیراهروی فرعی آرکانیوم در نور اضطراری...

چپتر ۱۲ _ سایه انتقامکوهستان ساکت است. نه باد می وزد، نه جیر...

چپتر ۱۰ _ سقوط سایهسال ها از روزی که باربارا دوباره به دنیا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط