part13
part13
ا/ت: چیکار میکنید؟
سومین: ا/ت من خوشگلی نمیبینم نمیدونم چطور تهیونگ عاشق تو شده
ا/ت: کی گفته عاشق من شده؟
تق تق تق
سووان: کسی ادرس اینجارو میدونه؟
مایکل: اره یکی از دوستای من میرم درو باز کنم
سومین: داشتی میگفتی بگو
یه صدایی شنیدیم
مایکل: بچه ها
سووان: چیشده چرا دماغت خون میاد
تهیونگ: ا/ت
جینی: تهیونگ
تهیونگ: ا/ت بیا بریم
سووان: بشین
تهیونگ: بیا
سووان: گفتم بشین
تهیونگ: تو خفه شو
سومین: ما باید باهم حرف بزنیم
تهیونگ: ما حرفی نداریم که باهم بزنیم
مایکل: بزارید بره پلیس خبر کرده ها
جینی: چی پلیس؟
مایکل: اره بریم سووان ولش کن
سریع رفتن
تهیونگ اومد پیشم
تهیونگ: خوبی
سرمو پایین گرفتم
تهیونگ: سرتو بالابگیر خجالت نکش ولی فهمیدی دیگه باید حرفمو گوش بدی
ا/ت: تهیونگا
تهیونگ: جانم
ا/ت: مرسی که هستی
رفتم بغلش کردم و گریه کردم
تهیونگ: بسه دیگه خودتو لوس نکن بیا بریم
ا/ت: پلیس نیومد
تهیونگ: پلیس خبر نکرده بودم
ا/ت: واقعا؟
تهیونگ: اره
ا/ت: بریم
تهیونگ: اره
ا/ت: منم دیگه سینگل شدم
تهیونگ: بودی خودت فک میکردی نبودی کم بهت نگفتم
ا/ت: اره یعنی این دخترا خیلی عاشقتن
تهیونگ: اره دیگه
ا/ت: قبل هم اینو گفتم به خودم افتخار میکنم اها راستی تو از کجا فهمیدی
تهیونگ:چونهو بهم گفت
ا/ت: من به خودت زنگ زدم ولی بلاکم کرده بودی
تهیونگ: ببخشید
ا/ت: نه تو منو ببخش
تهیونگ: اینارو فراموش کن دیگه من حوصله ندارم برم خونه بریم شام بخوریم
ا/ت: اره بریم
رفتیم شام خوردیم
ا/ت: الان برگردیم خونه؟
تهیونگ: نه نظرت چیه بریم شهربازی؟
ا/ت: مگه بچه ای؟
تهیونگ: مگه بچه ها فقط میرن شهربازی بیا بریم
ا/ت: باشه
#فیک
#سناریو
ا/ت: چیکار میکنید؟
سومین: ا/ت من خوشگلی نمیبینم نمیدونم چطور تهیونگ عاشق تو شده
ا/ت: کی گفته عاشق من شده؟
تق تق تق
سووان: کسی ادرس اینجارو میدونه؟
مایکل: اره یکی از دوستای من میرم درو باز کنم
سومین: داشتی میگفتی بگو
یه صدایی شنیدیم
مایکل: بچه ها
سووان: چیشده چرا دماغت خون میاد
تهیونگ: ا/ت
جینی: تهیونگ
تهیونگ: ا/ت بیا بریم
سووان: بشین
تهیونگ: بیا
سووان: گفتم بشین
تهیونگ: تو خفه شو
سومین: ما باید باهم حرف بزنیم
تهیونگ: ما حرفی نداریم که باهم بزنیم
مایکل: بزارید بره پلیس خبر کرده ها
جینی: چی پلیس؟
مایکل: اره بریم سووان ولش کن
سریع رفتن
تهیونگ اومد پیشم
تهیونگ: خوبی
سرمو پایین گرفتم
تهیونگ: سرتو بالابگیر خجالت نکش ولی فهمیدی دیگه باید حرفمو گوش بدی
ا/ت: تهیونگا
تهیونگ: جانم
ا/ت: مرسی که هستی
رفتم بغلش کردم و گریه کردم
تهیونگ: بسه دیگه خودتو لوس نکن بیا بریم
ا/ت: پلیس نیومد
تهیونگ: پلیس خبر نکرده بودم
ا/ت: واقعا؟
تهیونگ: اره
ا/ت: بریم
تهیونگ: اره
ا/ت: منم دیگه سینگل شدم
تهیونگ: بودی خودت فک میکردی نبودی کم بهت نگفتم
ا/ت: اره یعنی این دخترا خیلی عاشقتن
تهیونگ: اره دیگه
ا/ت: قبل هم اینو گفتم به خودم افتخار میکنم اها راستی تو از کجا فهمیدی
تهیونگ:چونهو بهم گفت
ا/ت: من به خودت زنگ زدم ولی بلاکم کرده بودی
تهیونگ: ببخشید
ا/ت: نه تو منو ببخش
تهیونگ: اینارو فراموش کن دیگه من حوصله ندارم برم خونه بریم شام بخوریم
ا/ت: اره بریم
رفتیم شام خوردیم
ا/ت: الان برگردیم خونه؟
تهیونگ: نه نظرت چیه بریم شهربازی؟
ا/ت: مگه بچه ای؟
تهیونگ: مگه بچه ها فقط میرن شهربازی بیا بریم
ا/ت: باشه
#فیک
#سناریو
۳۱.۶k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.