دید مجنون را شبی لیلا به خواب

دید مجنون را شبی لیلا به خواب
کاسه ای در دست دارد خیس آب

گفت او را چیست ای شیدای من؟
در جوابش گفت ای لیلای من

کاسه ی آب است اما آب نیست
باده ی ناب است اما ناب نیست

اینکه میبینی حاصل افسون توست
دسترنج هق هق مجنون توست

سوختم در آتش بیداد تو
ریختم هر قطره اش با یاد تو

ابر بودم تشنه ی لیلا شدم ،
بس که باریدم تو را دریا شدم

عشق اگر روزی تو را افسون کند؟
لیلی اش را تشنه ی مجنون کند

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ 
دیدگاه ها (۴)

. به کدام بهانه تحریم شده ام؟؟زنگ نمی زنینمی آییاز کنارم عبو...

هربار، که تورا نوشتم،مخفی میان کلمه ای،سطری گسترده از رویایت...

ای دور ترین دور ترین دورترین یارباید بنویسم غزلی از غم بسیار...

تنهابه شعوروغیرت خودت ننازکه من همتبسمی ازعشق وحرمتی ازغیرت ...

#شعـــرای که جان و دلِ من بندِ نگاهِ تو شدههمه ی دلخوشیم چشم...

ما دهه شصتیا نسلی هستیم که درصورت بروز شیطنت بیش از حد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط