نیست یاری تا بگویم راز خویش

نیست یاری تا بگویم راز خویش،
ناله پنهان کرده‌ام در ساز خویش.

چنگ اندوهم؛ خدا را زخمه‌ای!
زخمه‌ای، تا برکشم آواز خویش...


#فروغ_فرخزاد♥️
دیدگاه ها (۰)

.ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمدسیمای شب آغشته به سیماب برآ...

ما هیچ نیستیم، جز سایه‌ای ز خویشآیین آینه، خود را ندیدن است....

اگر در کهکشانی دور دلی، يک لحظه در صد سال، يادِ من کند بی‌شک...

༄࿇═══┅─‏همه اِسمند و تو جسمے همه جسمند و تو جانے#سعدی🌱

وقتی صدای سعید را می‌شنوی،گویی در دالانی از خاطرات گم شده ای...

🌷🌷🌸🌺🌼🌷🌷‍ تو اگر باشی و من باشم و باران باشدبه بغل می کشمت گر...

نیایش دینی پایان شبخدایا،در سکوت این شب، دل به درگاه تو می‌آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط