سایه

#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part38

ا.ت:برای گیر انداختن ته
یونگی:بهتره خودتو درگیر نکنی
من به موقع از شرش خلاص میشم
جیمین:حالا چه فکری داشتی؟
ا.ت: .....
امم میتونم بهش بگم که
دوسش دارم و نمیخوام پیش شما بمونم
باهاش قرار میزارم
تو رستوران
میدونم که اگه اون بخواد کل رستوران و رزرو می‌کنه تا فقط خودش و من تو اونجا باشیم
اون موقع راحت میتونین کارتونو انجام بدین
هوم؟
یونگی:فکر ساده ای بود
همینطور ابلهانه البته اگه ماجرا خوب پیش می‌رفت نه!
نمیتونستم بزارم تنها باهاش بره سر قرار
اما خب مثل اینکه خیلی وقتا باید فکرای ساده تری برای گیر انداختن خیلیا داشته باشی
رو به جیمین کردم
میتونی بیای؟
جیمین:خواستم چیزی بگم که ا.ت نزاشت
ا.ت:نه
جیمین نباشه بهتره
زخمیه و همچنین بودنش تو همچین جاهایی خطرناکه
جیمین:آیگو بچه من از این موقعیتا زیاد داشتم الان برام خطرناک شدد؟
ا.ت:تو تیر خوردی آقای پارک‌جیمین
یونگی:اینم هست
جیمین تورو می‌بریم خونه
بعدش خیلی راحت کار تهیونگ و تموم میکنم
یونگی:بعد از چند ساعتی که موندیم و استراحت کردیم
دکتر اومد تو
بیا یونگی این برگه ترخیص
میتونی ببریش
یونگی:ممنونم دکتر
جبران میکنم
سری تکون داد و با لبخند از اتاق خارج شد
دیدگاه ها (۰)

ادامه پارت ۳۸برگشتم سمت ا.تمیشه بری تو ماشین و روشن کنی؟من ل...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part39یونگی:بعد از تموم شدن مکالمه ضبط شده مشت ...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part37یونگی:پاشدم و رفتم سمت درمن میرم برا ناها...

ادامه پارت ۳۶همه بدبختی گذشتم زیر سر تهیونگه جیمین:سرمو تکون...

نامجون: تو این کتابه نوشته وقتی با پرنسس ازدواج کردی شب اول ...

"سرنوشت "p,30...۱۰ مین بعد ....ماشین جیهوپ جلوی کلبه ی چوبی ...

درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط