ادامه پارت ۳۶
ادامه پارت ۳۶
همه بدبختی گذشتم زیر سر تهیونگه
جیمین:سرمو تکون دادم
فقط میخوام خبر مرگش و بشنوم
یونگی:لبخند کمرنگی زدم
به زودی میشنوی
مشت بی جونی به بازوش زدم
نمیتونستی زودتر از روی این تخت بلند شی؟
نصفه جونمون کردی پسر
جیمین:خندیدم
یا دست خودمه مگه
ا.ت خوبه؟
تهیونگ که کاری باهاش نکرده
حواست بهش هست؟
یونگی:فقط ازش میترسه
نگران نباش خوبه
دکتر:پارک جیمین
منتظر بودم چشماتو باز کنی
تا چشمای اون یکیو ببندم
جیمین:گیج پرسیدم
چی؟چشمای کیو؟
دکتر:این مین عوضی
میخوام خودم خفش کنم
تو این یه روز نصفی که تو بیهوش بودی
به اندازه یه ماه خودشو اذیت کرد
جیمین:نگران نباش دکتر
از رو این تخت پاشم خودم ترتیبش و میدم
یونگی:آیگوو
دیوار کوتاه تر از من پیدا نمیشه نهه؟
ا.ت:دیگه نتونستم خودمو نگه دارم
بدو بدو رفتم خودمو انداختم بغل جیمین
جیمین:دستمو پشت کمرش حلقه کردم
چطوری بچه؟
ا.ت:با هق هق لب زدم
خ.خوب.م
جیمین:یا نَمردم که داری گریه میکنی
ا.ت...
بچه...
اشکاتو پاک کن
ا.ت:نه پس میخواستی تنهامون بزاری
اشکامو پاک کردم
دکتر:خیلی دوست دارن جیمین
مواظب خودت باش
رفتم سمتش
نبضشو چک کردم
نوار قلب باید ازت بگیرم جیمین
فعلا استراحت کن
جیمین:کی مرخص میشم دکتر؟
دکتر:فعلا باید اینجا باشی
اما زودتر مرخص میکنمت
میدونم اینجا نمیتونی بمونی
ا.ت:ا.اقای دکتر
من رشتم تو دانشگاه تجربی بود
پرستاری*
میتونم ازش مراقبت کنم
میشه تا فردا از اینجا مرخص بشه؟
قول میدم مواظبش باشم
دکتر:مطم..
ا.ت:ارههه آره
دکتر:با خنده گفتم
خیلی خب چرا انقد هول میشی
حداقل تا فردا بمون زیر نظر خودم جیمین
فردا آزادی
جیمین:لبخندی زدم
چشم دکتر
دکتر:گوشی و از تو گوشام در اووردم
فعلا تنهاتون میزارم
اگه چیزی میخواستین
به پرستار لِی بگین
یونگی:حتما دکتر
ممنونم از زحمتتون
تعظیم کوتاهی کردم
در اتاق و بعد از رفتن دکتر بستم و اومدم نشستم کنار تخت جیمین...
همه بدبختی گذشتم زیر سر تهیونگه
جیمین:سرمو تکون دادم
فقط میخوام خبر مرگش و بشنوم
یونگی:لبخند کمرنگی زدم
به زودی میشنوی
مشت بی جونی به بازوش زدم
نمیتونستی زودتر از روی این تخت بلند شی؟
نصفه جونمون کردی پسر
جیمین:خندیدم
یا دست خودمه مگه
ا.ت خوبه؟
تهیونگ که کاری باهاش نکرده
حواست بهش هست؟
یونگی:فقط ازش میترسه
نگران نباش خوبه
دکتر:پارک جیمین
منتظر بودم چشماتو باز کنی
تا چشمای اون یکیو ببندم
جیمین:گیج پرسیدم
چی؟چشمای کیو؟
دکتر:این مین عوضی
میخوام خودم خفش کنم
تو این یه روز نصفی که تو بیهوش بودی
به اندازه یه ماه خودشو اذیت کرد
جیمین:نگران نباش دکتر
از رو این تخت پاشم خودم ترتیبش و میدم
یونگی:آیگوو
دیوار کوتاه تر از من پیدا نمیشه نهه؟
ا.ت:دیگه نتونستم خودمو نگه دارم
بدو بدو رفتم خودمو انداختم بغل جیمین
جیمین:دستمو پشت کمرش حلقه کردم
چطوری بچه؟
ا.ت:با هق هق لب زدم
خ.خوب.م
جیمین:یا نَمردم که داری گریه میکنی
ا.ت...
بچه...
اشکاتو پاک کن
ا.ت:نه پس میخواستی تنهامون بزاری
اشکامو پاک کردم
دکتر:خیلی دوست دارن جیمین
مواظب خودت باش
رفتم سمتش
نبضشو چک کردم
نوار قلب باید ازت بگیرم جیمین
فعلا استراحت کن
جیمین:کی مرخص میشم دکتر؟
دکتر:فعلا باید اینجا باشی
اما زودتر مرخص میکنمت
میدونم اینجا نمیتونی بمونی
ا.ت:ا.اقای دکتر
من رشتم تو دانشگاه تجربی بود
پرستاری*
میتونم ازش مراقبت کنم
میشه تا فردا از اینجا مرخص بشه؟
قول میدم مواظبش باشم
دکتر:مطم..
ا.ت:ارههه آره
دکتر:با خنده گفتم
خیلی خب چرا انقد هول میشی
حداقل تا فردا بمون زیر نظر خودم جیمین
فردا آزادی
جیمین:لبخندی زدم
چشم دکتر
دکتر:گوشی و از تو گوشام در اووردم
فعلا تنهاتون میزارم
اگه چیزی میخواستین
به پرستار لِی بگین
یونگی:حتما دکتر
ممنونم از زحمتتون
تعظیم کوتاهی کردم
در اتاق و بعد از رفتن دکتر بستم و اومدم نشستم کنار تخت جیمین...
۵.۸k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.