هردو رو انتخاب می کنم!
هردو رو انتخاب میکنم!
P3
"ویو ا.ت"
"داشتم به اجوما کمک میکردم که صدای ارباب اومد..منو صدا کرد از راه پله بالا رفتم و در اتاق رو زدم بعد از اجازه ورود رفتم داخل که با بالا تنه ی لخت ارباب مواجه شدم راستش اصلا برام مهم نیست."
ته: کارت داشتم...
ا.ت: بفرمایید
ته: نمیخوای دید زدنت رو تموم کنی؟
ا.ت: ببخشید ارباب اما من دارم به چشماتون نگاه میکنم نه بدنتون
ته:زبون دراز هم که هستی.... چند سالته؟
ا.ت: ۱۸
ته: خوبه
ته: شغل پدرت؟
ا.ت: رئیس شرکت///(معروفترین شرکت کره)
ته: چرا نذاشت درس بخونی؟
ا.ت: چون باور داره که زن باید خونه دار باشه!
ته: هوم...خیلی خب برو بیرون!
ا.ت: چشم ارباب
"ویو تهیونگ"
"میتونستم اطلاعاتش رو زیر ۱۰ ثانیه پیدا کنم اما حوصله نداشتم و چون میدونستم خودش همه چی رو میگه پس ازش خواستم بیاد اتاقم...دختر خوبیه حداقل مثل بقیه ی خدمتکار ها زل نمیزنه به بدنم! و همینطور خیلی هم زیباست...ای بابا من چم شده! اصلا هم زیبا نیست خیلی زشته!"
🎀
P3
"ویو ا.ت"
"داشتم به اجوما کمک میکردم که صدای ارباب اومد..منو صدا کرد از راه پله بالا رفتم و در اتاق رو زدم بعد از اجازه ورود رفتم داخل که با بالا تنه ی لخت ارباب مواجه شدم راستش اصلا برام مهم نیست."
ته: کارت داشتم...
ا.ت: بفرمایید
ته: نمیخوای دید زدنت رو تموم کنی؟
ا.ت: ببخشید ارباب اما من دارم به چشماتون نگاه میکنم نه بدنتون
ته:زبون دراز هم که هستی.... چند سالته؟
ا.ت: ۱۸
ته: خوبه
ته: شغل پدرت؟
ا.ت: رئیس شرکت///(معروفترین شرکت کره)
ته: چرا نذاشت درس بخونی؟
ا.ت: چون باور داره که زن باید خونه دار باشه!
ته: هوم...خیلی خب برو بیرون!
ا.ت: چشم ارباب
"ویو تهیونگ"
"میتونستم اطلاعاتش رو زیر ۱۰ ثانیه پیدا کنم اما حوصله نداشتم و چون میدونستم خودش همه چی رو میگه پس ازش خواستم بیاد اتاقم...دختر خوبیه حداقل مثل بقیه ی خدمتکار ها زل نمیزنه به بدنم! و همینطور خیلی هم زیباست...ای بابا من چم شده! اصلا هم زیبا نیست خیلی زشته!"
🎀
۱۰.۳k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.